مـــامـــان
یالطیف... همین امشب شنیدم... بلنــــــــد گفتی: مــــــــــــــامـــــــــــان! و من دوباره مادر شدم...برای یک عمر! با همین نون آخر که اینقدر مشتاقش بودم... می دانستم دل می لرزاند؛ درست مثل همان *اُدایی* که پیشی گرفت از همه! که باز از خود بی خودم می کند...درست مثلِ همان اولین *ماما* یی که گفتی..که عاشق می شوم درست مثل وقت شنیدنِ *ماما هدا*... اما شیرین تر از تصورم بود... مامان... وای عزیز دلِ مامان... نون آخر شاه دلم را ماتِ تو کرد... مبین! مامان فدات بشه. شکرالله. یاقادر..کاش...آنها که دلشان به بخشندگی ات گرم است ...گوششان روزی *مامان* گفتنِ عزیزِ دلشان را بشنود... آمین. ...