شیر...
به طرفم می ایی... مشغول هر کاری که باشم... خودت را به من میچسبانی.... محکم! منم محکم بغلت میکنم...میخندی... به طرفم می ایی... مشغول هر کاری که باشم... خودت را به من میچسبانی ....محکم ! منم محکم بغلت میکنم...میخندی... همه ی اینها میگویند تو شیر میخواهی... این روزها با دهان بهشتی ات لبهایم را میبوسی...فقط لحظه ی شیر .........ممنون برای مهربانی بی نظیرت. لحظه ی شیرت که میرسد... به جان خودم قسم...چنان ذوقی میکنم....چنان قندی در دلم اب میشود...چنان هیجانی مرا میگیرد...انگار بار اولم است... با هم دراز میکشیم....تو انقدر عجله داری...دهانت باز و... شیر میخوری جان دلم ... یکسال است هر بار شیر ...