مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

مادر عادی...

1391/12/2 18:36
نویسنده : مامان هدي
498 بازدید
اشتراک گذاری

دوستت دارم به همین سادگی...

و افتخار میکنم...به اینکه

من یک مادر عـــــــــادی ام...

درست مثل...

نویسنده: سمانه امیری

0mother-son_tinturia2_529605565_

روزگاری مــــُـــــد بود که مردم، با چیزهایی به هم پز می دادند!!

چیزهایی فاقد ارزش حقیقی، مثل تمکن مالی، زیبایی ظاهری، موقعیت شغلی و …

پز دادن و به رخ کشیدن به هیچ عنوان و با هیچ توجیحی قابل قبول و اخلاقی نیست …

اما وا اسفا که روزگاری چون امروز، یکی از ارزش های والای انسانی، که جلوه ی بی بدیل مهر خداوندی ست دستمایه ی به رخ کشیدن شده است؛

مـــــــــــــــادری !!!!

آری مادری!

این روزها و در این مجازی کده،(که از بسیاری جهات کم از دنیای واقعی ندارد، و تاثیر آن بر زندگی واقعی غیر قابل اجتناب است) “مادری” دستمایه ی برتریت شده است …

صفحات مجازی را که باز می کنی، وبلاگ ها را که می خوانی پر است از: “من بهترین و متفاوت ترین مادر دنیا هستم”

من هرگز عصبانی نمی شوم

دائم در حال ِ آموزش به فرزندم هستم

کودکم را می پرستم!!!!

۲۴ ساعته در حال سرویس دادن به فرزندم هستم

ما آرمانی ترین رابطه ی مادر و کودکی را داریم …

و …

و همیشه همه ی این وبلاگ ها، خوانندگانی دارند که با خواندن ِ این صفحات آه می کشند و کامنت می گذارند: که ای کااااااااااش من می توانستم مثل تو مادری کنم …

و بعد عذاب ِ وجدان بیخ ِ حلقومشان را می چسبد و تا صبح آن “مادر ِ نمونه” را به رخ “خود واقعی شان” و غریزه ی بی مثال و خدادادی ِ مادری شان می کشند و با حسرت به خواب می روند و صبح خسته و کوفته تر از روز قبل بر می خیزند و به خود قول می دهند که مثل آن “مادر ِ بی نظیر” باشند …

و این روزها چه بسیارند ژست و ادعای مادر نمونه ها…

و چه قابل تقدیرند آن مادران ِ عادی …

امروز اینجا می نویسم تا هرکه این صفحه را خواند بداند

که من یک مادر عادی هستم،

که گاهی می توانم عصبانیتم را مدیریت کنم اما گاهی با شیطنت های کودکم از کوره در می روم، و دادی می کشم،

و گاهی برای آموزشش وقت می گذارم و گاهی حال ِ آموزش دادنش را ندارم!!

و گاهی خدا خدا می کنم که زودتر شب بشود و بخوابد تا بتوانم فیلم مورد علاقه ام را کنار همسرم ببینم … و وقتی که خوابید دلتنگش می شوم …

و گاهی کدبانوگری را کنار می گذارم و برای ناهارمان فکری نمی کنم، و حول حولی املتی را ردیف می کنم …

و گاهی مشغول ِ خودم می شوم و اجازه می دم که کارتون های تلویزیون را ببیند …

و گاهی دلم برای روزهای “بی بچگی ام” تنـــــــــــــــــگ می شود و به پیر شدنم آه می کشم …

و گاهی، و گاهی، و گاهی …

و دست ِ آخر شب که می خواهم بخوابم، از صدای نفس های آرامش تنفس می کنم

و یک “الهـــــــــــــــی شکـــــــــــــر” بلند بالا نثار ِ آسمان می کنم

که امروز هم گذشت و پاره ی تنم کنارم بود و به سلامت صبح را به شب رسانید…

و می بوسمش و عطر گلبرگ ِگونه اش را برای آرامش ِ خواب شبم ذخیره می کنم …

آری، من یک مادر ِ عادی ام و برای تمام ِ مادران ِ عادی ِ سرزمینم احترام قائلـــــــــــــــــــــــــــم …

http://madarbanoo.com/?p=1645

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

الهه مامان گلسا
2 اسفند 91 18:19
لذت بردم هدی
منم یک مادر عادی و کافی ام برای گلسا
و خداروشکر که هیچ وقت نه در دنیای مجازی و ونه واقعی خود را بی نقص ندونستم و فقط خدارو شکر می کنم برای مادر بودنم و اینکه گلسا رو دارم .
البته اینم بگما با همه ی کم و کاستی ها همیشه فکر می کنم برای گلسا بهترینم.یعنی همه ی مادرا بهترینن برای فرشته هاشون




خوشحالم لذت بردی مثل من...
مادرانه هایت مستدام....بی نظیری برای بی نظیرت!
ندا
3 اسفند 91 14:29
بسیار خووووووووووووووووووووب بود


تو خودت بسیار خوبییییییییییی
مامان بهادر
3 اسفند 91 16:39
هدی عزیز و مهربان عادیم منم لذت بردم
دست مامان هدی عادی درد نکنه با این سخنانش



ان شاالله...بتونیم مادر کافی باشیم
مامان طاها
3 اسفند 91 18:28
خیلی زیبا و پر محتوا بود.
مرسی هدی عزیز.


خواهش مهربون...قابلت رو نداشت عزیز
مامان طاها
3 اسفند 91 18:31



صدف
3 اسفند 91 19:18
هدی جونم مثل همیشه عالی بود عالــــــــــــی
از خدا میخوام کمکم کنه تا من هم یک مادر عادی باشم نه بیشتر نه کمتر که همیشه هم از کمتر بودنش و هم از بیشتر بودنش وحشت دارم .


چقدر کامنتت زیبا بود..نه کمتر نه بیشتر...
شکر خدا
ان شاالله....ان شااالله
مریناز (مامان نیکا)
4 اسفند 91 0:10
زیبا ، خیلی زیبا

منم احساس میکنم مادر عادی هستم و مادر کافی

امیدوارم حسم درست باشه

ان شاالله مریناز عزیز...
همینکه میخوای یعنی میشه...یعنی شده....
ببوس نیک سرشتت رو
مامان ساره
4 اسفند 91 17:40
اميدوارم منم باشم!
عادي
كافي
و بهترين براي بهترينم...


مطمئنا هستی..بهترین برای بهترینت...چقدر قشنگ گفتی
مامان آراز
4 اسفند 91 23:33
آخی

منم همیشه اینطوریم
فکر میکردم همه همیشه و در هر حال حوصله بازی و آموزش دارن

پس منم عادی هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عادی هم باشی بهترینی


مطمئن باش بهترینی برای آراز پهلوونت
مامان علی اصغر
6 اسفند 91 12:40
چه زیبا نوشته بودی هدی جون
ولی من همیشه فکر میکنم به خاطر سرکار رفتنم واسه علی اصغر کم میذارم هر چند سعی میکنم در زمان بودنم جبران کنم


نوشته ی من نبود...یه کپی با ذکر منبع بود
مطمئن باش..علی اصغر به وجودت افتخار میکنه...بهترینی برای بهترینت
شادي
6 اسفند 91 16:05
چقدر لذت بردم . چقــــــــــدر !

مگه ميشه يه مادر هيچ وقت عصباني نشه ، خسته نشه ، يا ... ؟!
نه ، نمي شه !!!

ما بايد به اين عادي بودنمون افتخار كنيم چون صادقانه و بي ريا خدمت مي كنيم به جگر گوشه هامون .


اره واقعا مادرانه خدمت میکنیم...مادرانه!!!!
هاله
8 اسفند 91 20:48
درووووووووووووووووود

سپااااااااااااااااااااااااااااااس