مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

فرق میکند...

1391/8/12 12:40
نویسنده : مامان هدي
582 بازدید
اشتراک گذاری

این تغییر تُن صدایت....درست و بجا....عاشقم میکند!

یک بسته سویا را روی زمین اشپزخانه خالی کرده ای....من مشغول گردگیری هستم....صدای نچ نچ ممتد و پشت همت می اید...سراغت می ایم...سرت را بالا میگیری و دوتا نچ نچ همراه تکان سر تحویلم میدهی یک آخخخ می گویی و میخندی...

از آن خنده ها که چین دور لبخندت زیاد میشود و بینی ات موش میشود و چشمان سیاهت تنگ....مثلا خودت را لوس میکنی...

خودم را سفت میگیرم...تا فوران نکند احساسم و بوسه بارانت کنم...

میگویم :چکار کردی؟

میگویی: مــــــــــــا مـــــــــــــا! ماما! بَبَل ! آخخخخخ...نوچ نوچ نوچ....

این ماماها با بقیه فرق دارد....تُنش ..لحنش...تغییر میکند...

این ماماها دلم را سَند میزند شش دانگ برای پاره ی تنم

این روزها این ماما ها را زیاد میشنوم....وقتِ خالی کردن لوسیون بدن صورتی رنگ در لیوان شربت! وقت باز کردن کرم دست و صورت و موهای سفیدِ کرمی تو! وقت خالی کردن کشوها و ریختن یک بسته کش چهل گیس! وقت اب دادن های هر روزه گلهای قالی! وقت انار خوردن و افتادن و پخش شدن دانه های قرمز انار! وقت نقاشی های دیوارکِشَت با مداد شمعی!وقتِ...

هر وقت باشد....هرچقدر هم عصبانی باشم...این ماما های پر از نــــاز و ادایت میکُشد مرا...مستم میکند....مادرترم میکند.

 میدانی پسر این رابطه....مرا یاد چه انداخت...

یاد خدایمان...یقین داشته باش...او از مادر هم رحیم تر است...از مادر بیشتر دوستت دارد....از مادر رحمن تر است...از مادر ستارالعیوب تر است...او خـــــــــــــــــــدای مادر است

یک خـــــــدا بگویی...نازت را میخرد هرچند ...میپوشاند هرچند...هوایت را دارد هرچند...

آخر او خدای توست...آغوشش برایت همیشه باز است..فقط کافیست انطور که باید صدایش کنی....به خودش میسپارمش....که بهترین است!

راستی باید خدا گفتنت هم فرق کند..........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان آراز
14 آبان 91 10:02
پسرک فدای نوچ نوچ تو

فدای شیرین کاریات-شیطونیات

فدای تغییر تن صدات

زمین زمانو بهم میریزی که بعد دل مامانی رو میبری که هیچی نگه

بیا اینم از من


مرسی زاهده مهربونم....خیلی لطف داری...بوسه ها رسید

مامان آرنیکا
14 آبان 91 14:57
وای که چقدر این مبین دوست دارم همجا دنبالش می گردم نینی سایت نی نی وبلاگ


عزیزمی لطف داری گلممممممممممممم
خاله کوثری...
15 آبان 91 10:14
وااااااای که چقدر خوبه یه نی نی کوشولو تو خونت باشه....شیطونی کنه...صدات کنه...فدای ماما گفتنت که بعضی وقتا لوس میشی میگی(مومو...)با اون صدای جیگرت....بووووووووس....


اره فدات بشممممممممممممممممممممم لوس بشه با اون صدای ظریفش
بانو
15 آبان 91 12:03
ايشالا هميشه بخندي پسر موش موشي من... خوردني.... باقلوا.... خوب ميدوني لحظه خطر چجوري حريف مامانت بشي و شكستش بدي و اوضاع رو به نفع خودت تموم كني


هههه گل گفتی....
مرسی بابت اینهمه لطف...بانوی عزیزم
فهیمه و صدرا
15 آبان 91 12:48
خیلی قشنگ مینویسی
ی همچین مادری چه پسری داره جای تعجب نیست
هزار الله اکبر


ممنون فهیمه جون...خیلی لطف داری کاش مشهد میدیدمت
خاله ندا
16 آبان 91 2:57
اول که بگم قربون شاه پسرمون برم که انقده قشنگه کاراش
بعدم که...
هدی عالی نوشتی


عزیزمی ندای خوشگلم.....بووووووس دلتنگت شدم دوباره
صوفی مامان رادمهر
17 آبان 91 9:52
ای وروجک باهوش خوب بلدی چه جوری سر مامانو گول بمالی ها...هدی یه بار که موش می شه مماخش رو از طرف ببوس بگو این از طرف خاله صوفی ... آخیییییش چه کیفی می ده


چشم صوفی جون.....واقعا گول میزنه !
الیسا
17 آبان 91 13:12
لذت بردم بسی ... مادرانه هایت بر قرار نازنین دوست ...

در پناه حق .


ممنون انشاالله
صدف
18 آبان 91 16:58
الهی قربونت برم که انقدر باهوشی و خوب میدونی کجا و چجوری از اون صدای دلبرانت استفاده کنی تا دل مامانی رو ببری . خاله فدات بشــــــــــــــــم من گل پسر باهوش


اخه تو چقدر مهربونی صدف...چقدر دوستت دارم
بهار
20 آبان 91 20:26
خوشم میاد از شیطنتاش که همه چیزو ق
قاطی پاطی میکنه...آفرین مبین
خدا حافظت باشه پسر.!


هان...ماهم میایم به نی نی شما میگیم افرین هی تشویقش میکنیم...حالا صبر کن...
ممنون عزیزم
فرناز مامان ایلیا
20 آبان 91 22:16
واااای این نچ نچ های این فسقلی ها خیلی باحاله...من که اینجور موقع ها نمیتونم جلوی خندمو بگیرم...وایلیا هم سو استفاده میکنه...هههه

آقا زاده ی شما هم که حسابی دلبری رو بلنده...ماشالله...


عزیزم ایلیا......خوب بلدن دیگه....دل ما رو نرم کنن...
ساناز
21 آبان 91 15:43
قربون شیرین کاریات وروجکم

ببوسش مامانش


حتما!