مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

یکسالگی مادر بودنم....

1391/2/15 13:27
نویسنده : مامان هدي
600 بازدید
اشتراک گذاری

در استانه ی یکسالگی مادر شدنم هستم...

خیلی تغییر کرده ام...خیلی....

شاید بهتر است بگویم عاشقانه تغییر کرده ام...نرم و لطیف...تلاشی نبوده...همه ذاتی و مادرانه بود...همه به عشق فرزندم بود...واین جای شگفتی دارد...

و این یعنی خدایم خیلی هوایم را دارد...

یکسال است ...

شبها اگاهانه...کم خواب...یا اصلا نخوابیده ام...منی که عادت به زود خوابیدن و سحر خیزی ام زبانزد بود...

یکسال است...با عشق هر روز پوشک تو را عوض کرده ام ...پاهای نرم و پنبه ایت را شسته ام...منی که جوراب های خودم را دوست نداشتم با دست بشورم...و ماشین لباسشویی زحمتش را میکشید...

یکسال است...لباسهای یک وجبی ات را اول لکه گیری میکنم بعد با دست اب میکشم و بعد مینی واش ...منی که لباسی لکه دار میشد قیدش را میزدم...

یکسال است...دمای بدنم با دمای بدنت تنظیم شده....منی که اساسیییییی سرمایی و گرمایی بودم...

یکسال است...بوی زیر گردنت...بوی دهانت...مخصوصا اگه تازه شیر خورده باشی یا چند روزی حمام نرفته باشی...عمیق نفس میکشمش...و ارام میگویمت...بیسکوییت من:))...انقدر این بو مستم میکند که جای عطر های مارک دار پدرت را گرفته....

یکسال است با حوصله حمام میروم....شاید هم به دوشی اکتفا کنم...و همه بستگی به بودن تو دارد...

یکسال است ...صدای اروغ تو بعد از شیر برایم شیرین است...معنای نوش جانت را میدهد...و برایش انتظار میکشم...منی که از این صدا متنفر بودم...

یکسال است...سرعتم برای لحظه ی خطر چندبرابر شده...و بارها مانع اتفاق برایت شده ام...منی که لحظه ی خطر خشکم میزد...

یکسال است تمام وجودم در تو خلاصه شده...تو میخندی و من میخندم...تو اشک میریزی و من دلم اتش میگیرد

یکسال است...شیر میخورم...خرما میخورم...و هر تجویزی برای زیاد شدن شیرم برای تو را به گوش جان میسپارم...منی که در طول عمرم شیر نمیخوردم....و شاید حساسیت معده ام را بهانه میکردم...

یکسال است...نگاهم به دنیا خیلی عوض شده...اخر تمام دعاهایم ...برای تمام بچه ها دعا میکنم....شاید حس میکنم مادرشان هستم

یکسال است شجاعانه واکسن و امپول هایت را نظاره گر هستم...منی که استرس امپول برایم همیشگی است...

یکسال است...فقط به پهلو میخوابم تا شیرت دهم... البته 9ماه بارداری را هم اضافه کنم....منی که حالت خواب خودم را داشتم....

وخیلی چیزهای دیگر......

یکسال است...مادر شده ام

نرم و ابریشمین...پر شدم از احساس...تو شدی نقش اول زندگی...و من نگهبانت

یکسالگی مادر بودنم مبارک

ان نه ماه ...قصه ی ناب خودش را دارد....

این یکسال پر است از دلدادگی و عاشقی....منتی نیست که همه عشق است و نیاز من...

تو ناز کن دلبرم که همه را با جان خریدارم....

تو مرا مامان خطاب کنی بس است مرا...

دوستت دارم

خدایا بچشان به تمام انهایی که  ارزوی مادر شدن را دارند که بس شیرین است و ناب!!

شکرررررررر

 

این پست عکس دارد عکسی ناز...اضافه میشود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاطره مامان بردیا
14 اردیبهشت 91 15:30
چیزی نمی تونم بگم جز این که مثل همیشه با خوندن نوشته های قشنگت فقط اشکم سرازیر می شه

یک سالگی مادر بودنت مبارک . یک سالگی شکوفه بهاریت مبارککککککک


ممنون....ببخش برای اشکهات
خاله کوثری...
14 اردیبهشت 91 16:40
فدای تو خواهر قشنگم...یاد پارسال همین موقع ها افتادم...چقدر قشنگ و پر استرس و انتظار...سختی بود..ولی شیرین...ایشاال...همیشه خودتو خواهرساده پامسم...سالم وسلامت باشی عزیزم...


یادش بخیرررررر
الهه مامان گلسا
15 اردیبهشت 91 2:43
هدی،عزیزم،عالی می نویسی
عاااااااااااالی
پر شدم از خاطرات این یکسال
منتظز عکس نازش هستم
ببوسش عشقمو


ممنون.......چه خوب....
گذاشتم عزیزم
صدف
15 اردیبهشت 91 13:57
یکسالگی مادر شدنت مبارک ، مادر پراحساس ، مادر مهربون ، مادر فداکار ، مادر باگذشت


فدات صدف عزیز....مادر نمونه....
شادي
16 اردیبهشت 91 0:03
1 سالگي مادري ات ،عاشقي ات ،مبااارك
انتخاب عكس عااالي بود .عالي


ممنون دوستم....دوسش دارم....هههه خودشیفته شدم...
صوفی مامان رادمهر
16 اردیبهشت 91 9:39
یک سالگی مامان شدنت مبارک... برای اون دعای قشنگ آخر هم آاااااااااامین...
برم صورتمو بشورم الان همکارام می گن چته داری گوله گوله اشک می ریزی...


الهی فدای اشکات....صوفی دوست خوبممممممممم
مامان رانيا
17 اردیبهشت 91 10:56
يك سالگي مادر بودنت خوش و خرم


همچنین تو شبنم خوبم...
مریم مامان ستایش
17 اردیبهشت 91 12:28
وایییییییی هدی خیلی قشنگ مینویسی.هر وقت مطالبتو میخونم چشام پر اشک میشه.همش حرف دل منه مادر مهربون.
مامي گل
17 اردیبهشت 91 15:49
چقدر الان حالم خوبه چقدر حس خوبي دارم ممنونم ازت ممنونم از اين نوشته هاي زيبات

يكسالگي مادر بودنت مبارك


همچنین تو گلی عزیز....ببوس باران ظریفم رو
سپید مامان علی
19 اردیبهشت 91 19:18
یک سالگی گلت و یک سالگی مادر بودنت با تمام دلواپسی ها و دلخوشی هایش مبارکت باشه....*


ممنون سپیده ی مهربونم...ببوس علی جیگر رو
خاله ندا
27 اردیبهشت 91 15:21
خسته نباشی خواهرجونم
انشاالله مبین قدر دان زحمتهای تمام سالهای مادر بودنت باشه


هنوز یکساله ها....انتظاری ندارم خواهر...روز خودت ایشالا
ندا
28 اردیبهشت 91 20:51
منم مال سالهای بعدی رو گفتم عزیزم


ایشالا............عزیزمی