مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

منتظرم...

1391/2/13 10:49
نویسنده : مامان هدي
573 بازدید
اشتراک گذاری

نمیخواستم این پست رو بذارم....

ولی اینجا نگم میترکم!

می بینی ٧ روز تا تولدت باقی مونده و من در تدارک بهترین جشنی که میتونم برات بگیرم....

و تو؛

الهی درد و بلات همش یهو بیاد سراغ من.....

الهی من جای تو داغ بشم...نه اینکه هربار که شیرت میدم دستم...سینه ام...لبام بسوزه...از تن داغت...

الهی نباشم و اینجوری نبینمت...

بسه دیگه ٤روز تب بسه برای یه بچه ی ١١ماه و ٢١ روزه...امروز روز پنجمه

مگه چقدر جون داری تو؟!

من فدات...من فدای دست و پای لرزونت....

حالا سرفه هم اضافه شد....

من صدقه ی وجودت بشم....منتظرم...منتظرم زود خوب بشی........

دیگه برام مهم نیست وزنت داره کم میشه...دیگه برام مهم نیست زیر چشمات گود افتاده....دیگه برام مهم نیست از اب بدت میاد بخاطر پاشویه.....تو خوب شو....

تو برام بخند.....

به قول مونایی....مامان بهراد....

مبین ؛ هوا رو ازم بگیر خنده اتو نه!!!

خدا جونم میدونم هوامو داری....از ١١ ساعتی که تبش قطع شد و انگار دنیا رو به من و حسین دادن....

هنوزم چشمم به بالاست...دستامو پر کن

ممنون از همه ی مهربونا برای دعاهاشون....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مریم مامان ستایش
13 اردیبهشت 91 13:44
خدارو شکر هدی جون گه حال گلت بهتره.الهی همیشه سالم و تندرست باشه .


ممنون مهربون
شادي
13 اردیبهشت 91 13:46
انشالله كامل قطع ميشه.

من جيگرم كباااااب ميشه اين ني ني ها مريض ميشن


ایشالا
مامان رانيا
13 اردیبهشت 91 14:00
تولدت پيشاپيش مبارك دست مامان و بابا درد نكنه
ام البنین
13 اردیبهشت 91 14:01
سلام گلم. خیلی خوشحال شدم از اینکه حال مبین جان خوب شده. الحمدالله.
تونستی عکس زیاد بذار


چشم.....ممنون
مونایی
13 اردیبهشت 91 15:49
دیگه تمام میشه عزیزم . آخراشه .

صبر کن .


ان شاالله....ممنون از همراهیت مهربون
ساناز
14 اردیبهشت 91 0:57
ایشالله لحطه به لحظه بهتر میشه خانومی



ایشالا...ممنون عزیزم
ام البنین
14 اردیبهشت 91 8:07
سلام. می شه لطفا به من هم رمز بدین تا عکسها رو ببینم


عکس نیست...خاطره زایمانمه.....چجوری بدم؟؟
ام البنین
14 اردیبهشت 91 10:50
نمی دونم چه جوری میدن؟ اخه من با کار کردن تواین سایتها اشنا نیستم. خاطرات گذشتت رو هم نوشتی؟ ایمیلم رو می دم تونستی برام بفرست چون خیلی دوست دارم بخونم. یه جوری به نوشته هاتون دلبستم و مخصوصاً که قبلا هم یه تلخی رو تجربه کردی احساس می کنم نزدیکترم بهت


ایمیل بده عزیزم...
خاطره مامان بردیا
14 اردیبهشت 91 15:32
الهی فداش شم که مریض شده و تب کرده. انشاء اله الان حالش خوب خوب باشه و واسه تولدش خسابی سر حال


خدانکنه....ممنون...ایشالا
خاله کوثری...
14 اردیبهشت 91 16:32
ای جان دل آله دشندا...
مپینو...اشک اله رو دراوردی...نبینم مریض باشی دورت بردم...ایشاالله سالم باشی همیشه گل پسری...


خاله برام دعا کن...
الهه مامان گلسا
15 اردیبهشت 91 2:41
خداروشکر که خوب شدب قند عسلم
سمیرا مامان آنیتا
15 اردیبهشت 91 22:18
چرا تبش این همه طولانی شده بود؟



ویروسیییییییییییی بود....((
مامي گل
17 اردیبهشت 91 15:51
جون دلم فدات شم نبينم مريض بشي زودي خوب خوب بشو و واسه مامان مهربونت بخند


خداروشکر خیلی بهترم
مبین فرفری
23 اردیبهشت 91 4:06
شما هم رمز داری بله، به ماهم بده