مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

قرار شکوفه های بهاری ....

بوستان گفتگو 26مهر هستی...یکتا...مسیحا...مبینم...شهداد...رها                 رادوین...سامیار...تینا   مشهد 20 مهر... مبین...بهراد...سید یاسین کیک رو مامان سید کوچولو درست کرد و شمعهای 5ماهگی من روش و شمع6ماهگی سید یاسین کنارش... مهمون نوازیه مشهدی هاست دیگه   خدای خوبیها....همه فرشته ها در پناه تو... آمین ...
27 مهر 1390

هفت روز اسمانی...

هفت روز مشهد بودیم.. چه زود گذشت؛ من و تو و بابا همه چیز خیلی خوب بود مبینم ...همه چیز پنجره فولاد....ایوان طلا...صحن باصفا...وچراغونی هایی که عاشقشون بودی شبهای حرم ...هوای سرد...ذوق وخنده تو انگار میدونستی میخوایم بریم زیارت؛ اروم و خوب بودی ...نه لثه دردی ونه بهونه ای نذرمون اداشد؛ب یمه ات رو تقدیم کردم ...ان شاالله مورد قبول باشه پسر مهربونم بهترین زیارتی بود که داشتیم ...چون تو کنارمون بودی !!! خیلی شیرین تر شدی ...همه لحظه هامون باتو بود وتو شدی محور زندگی ما پنج ماهگی ات مبارک...نفسم دوستت داریم...عاشقانه ؛ ممنون امام مهربونم... ممنون بابت همه چیز...مثل همیشه...
22 مهر 1390

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)

پسرم فردا به امید خدا عازم دیار عشقیم... مشهد مقدس پابوس غریب الغربا مبینم از وقتی فهمیدم تو در وجودمی با امام هشتم عهدی بستم ؛ مثل امیر رضای نازم ؛ازش خواستم تو رو بیمه خودش کنه... و هرس ال مقداری پول تا وقتی زنده ام تقدیم حرم اقا کنم.. مامانی زهرا هم همینطور هرسال...! با نذر دایی جون . نمیدونم چجوری حسم رو بیان کنم... .... خیلی خوشحالم! اصلا فکرشو نمیکردم بتونم روز تولد اقای مهربونی تو حرمش باشم! اونم با تو و بابا ؛ این برای من یعنی خیلی چیزا ...!!! خدایا ممنون اقای مهربون ممنون که دعوتمون کردی اقای خوبم بحق جوادت پسرم رو تو همه ی مراحل زندگیش یاری کن راستی ...
13 مهر 1390

طعم جدید

شیرینی زندگی من... یک هفته دیگه ٥ ماهه میشی... میدونم  حس میکنی  که با چه عشقی بهت  شیر میدم نفسم. گواری وجود نازنینت ولی از امروز در کنار شیر غذای کمکی رو با مشورت اقای دکتر شروع کردی... فرنی ارد برنج ...که ارد برنجش رو مامانی زهرا خودش برات درست کرد زیاد دوسش نداشتی...یکم برات شیرینش کردم...بازم با رغبت نخوردی قربونت برم اینم عکسای امروز... تلاش من و شیطونی تو ...نوش جونت مبینم مادر امروز برات از خدای بزرگ خواستم همیشه روزی حلال توی سفره ات باشه... نمیدونم وقتی این وبلاگ رو میخونی چندسالته...من کجام و.... ولی میخوام کاملا مادرانه بهت بگم دعای من ...
13 مهر 1390

قربونت برم که...

  پسر کوچولوی من قربونت برم که نگاهت مهربونه ... قربونت برم من که در هر شرایطی سعی میکنی  لبخند بزنی قربونت برم که وقتی صدات میکنم :مبینم...نفسم...پسرم...دردونه...یه دونه...نازدونه...گلم... جواب مامان رو میدی و میگی هه دیروز هم با مامانی زهرا مثل هر روز تلفنی صحبت کردی و مامانی صدات کرد و جواب دادی: هه قربونت برم که وقتی صدای خاله هارو که هر روز بهت زنگ میزنن میشنوی ذوق میکنیی؛ اول منو نگاه میکنی بعد اطرافو ...بعد گوشی رو... قربونت برم که پسر بابا هستی و حسابی با بابای مهربونت که خیلی برات وقت میذاره بازی میکنی و اصلا نق نمیزنی قربونت برم که لثه هات حسابی میخاره و فقط بابایی ...
10 مهر 1390

اولین تجربه...

فرشته خونه ی ما مبینم پنج شنبه هفته پیش برای اولین بار گذاشتیمت تو روروئک خیلی ذوق کردی فدای قدت بیشتر از اینکه روروئک رو نگاه کنی به من و بابایی نگاه میکردی و از خودت صداهای ناز که برای من بهترین سمفونی دنیاست در میاوردی... فرداش رفتیم خونه بی بی با روروئک زهرا سادات ناز هم بازی کردی البته با اجازه اش..! دیشب که گذاشتیمت دوباره تو روروئک خودت دکمه های اهنگ رو میزدی با دندونی هاش بازی کردی و خودتو رو سرامیک به عقب هل میدادی و ذوق کردی  وم یخندیدی ...  ولی بیشتر از 5دقیقه خسته میشی و دستای نازت رو بالا میاری و پاهای کوچولوتو  به زمین فشار میدی و از روی صندلیش بلند میشی و با یه صداهایی میگ...
7 مهر 1390

کاملا مادرانه برای بی نظیرترینم

پسر بی نظیرم هر روز عاشقترت میشوم وهر روز فکر میکنم امروز نهایت عشق است اما.... فردا می اید و من.... خدا را سپاس میگویم از این نعمت عظیم ... مادر بودنم !!! شیرخواره من... شیره جانم هزاران بار بکامت باد . لحظه ایست ان لحظه !!! ان لحظه ای که مرا با تمام وجود نازنینت طلب میکنی... کاش زمان متوقف شود. خلوتی دونفره ؛من و چشمان ناز تو, من و دستان کوچک ت ,عشق من و ارامش تو.. مادرانه هایم ارزانی ات مگر نمیدانند ارزوی من داشتن تو بود؟!! پس دلیل افسوس و دلسوزی برای ترک دانشگاهم چیست... ؟؟؟؟ مگر نمیدانند من در تو خلاصه شده ام... مرا همین حس لحظات ناب بس است...! بی نظیرم؛ بدان برای درس و کار هیچ گ...
7 مهر 1390