مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

خونه ی عشقه

1390/12/15 15:19
نویسنده : مامان هدي
608 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر خونه ی جدیدمون رو دوست دارم

همین خونه ای که ...

همین خونه ای که یه اتاق کوچیک داره با کلی وسایل کوچیک...کلی اسباب بازی...کلی لباس های یک وجبی...و کلی کفش های کمتر از 15 سانتی متر!!!

همین خونه ای که توی اشپزخونه اش قابلمه های کوچولو و قاشق های پلاستیکی نرم و زیر انداز پیدا میشه و یخچال فریزرش همیشه هویج و ماهیچه و نخود سبز و اردبرنج و....داره!!!

همین خونه ای رو میگم که توی هالش یه استخر بادی پر از اسباب بازی های صدا دار داره و روی فرشش پر از توپ های رنگارنگه...میز تی ویش طرح داره و جای دست های کوچیک و انگشتای یه فرشته است...

همین جا که دوطبقه ی اخر کتابخونه اش همیشه کتابهاش نامرتبه و گلدون بنفشش شکسته...

همین جا که هر وقت راه میری یه اسباب بازی میره زیر پات و صداش در میاد یا باطری کنترل هاش بیرونه ...

همین خونه ی قشنگی که گوشه ی کاغذ دیواریش از پایین کنده شده و هر دفعه بیشتر میشه...

همین جا که یه دستگاه بخور شبانه روز زحمت میکشه...

همین خونه ای که روی میز ارایشیم لوسیون و روغن کودکه ؛روی آینه جای دوتا دست و دوتا پاست...ولی اینقدر زیباست که با کلی خونه تکونی نمیدونم چرا نتونستم اونا رو پاک کنم؟؟

همین خونه ای که توی کشوهام پر از قطره اهن و اد و مولتی و استامینیفون و....هست

جایی که تخت گلدار قهوه ای با کلی پوشک و لباس خواب و کلاه و....توی اتاقمونه....

همین خونه ای که توی کمد رختخواب هاش یه سری بالشت سایز مینی هست...

همین خونه ای که توی حمام یه مینی واش و کلی پودر لکه بر و رخت اویز فسقلی و شامپو لیف ,عروسک های حمومی و وان ابی رنگ بیشتر از شامپوهای ما جا گرفته

همین جایی رو میگم که نفس های تو گرمش میکنه فرشته!

دوسش دارم..بیشتر و بیشتر از قبل احساس ارامش میکنم توش...چون تو هستی ..کوچولوی مهربونم

همه جای خونه یه ردی از تو هست...یه نشون

بوی تن تو عطر خونه امونه

شاید نامرتب باشه...شاید شلوغ به نظر برسه....ولی برای من بهترین خونه است

اینجا....خونه ی عشقه...و تو ....ثمره ی این عشق!

برای من تو نفسی....یه نفس عمیق توی هوای ناب بهاری...زیر درخت های نارنج....قطره های بارون...و بوی خاک خیس.

سربلند باشی فرشته ی پاکم....

یادم باشد...همین روزها رو میگم....همین لذت شیرین رو....همین ...

خدایم....مهربونیت رو در حقم تمام کن...پسرم سالم و شاد در پناه تو؛ آمین.

 

این پست عکس هم دارد ان شاالله ....:)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

صوفی مامان رادمهر
14 اسفند 90 14:26
قربونت برم که انقده باهوشی خرگوشک خوشمزه... دلم رفت برات که شیرینم... هزارتا بوس رو اون انگشتای کوچولوی نازت


ممنون عزیزمی...
مریناز (مامان نیکا)
15 اسفند 90 21:29
هدی اینقدر زیبا نوشتی که منو با خودت بردی به رویاااااا..... ار ته دلم گفتی همه جیزو ...اگه این پست رو چندین بار هم بخونم خسته نمیشم...امیدوارم که مبین نفس همیشه سالم و شاد باشه و رد پای قشنگت همیشه تو زندگیتون باشه ...دوستتون دارم ...حس و حالمون خیلی به هم نزدیکه...منم عاشق خونه ای هستم که گوشه و کنارش بوی عشق کودکی رو میده ...پاینده باشی


ممنون مریناز خوبم....این روزها همه ی خونه هامون بوی عشق میده....بوی بهشت...بوی کودک
شادی
16 اسفند 90 3:10
هدی عاااالی بود.
دقیقا حرف های من...
خونه ی عشق...


مرسی شادی عزیزم
خاله کوثری...
16 اسفند 90 9:24
دادااااا مپییییییینو قربون دستای کوچولوت بشم که کاغذ دیواریو با اون انگشت کوچولوت میکنی...بینهایت دوست دارم...اینشاالله همیشه سااالم باشی قندعسل...


مهربونیت بی اندازه است مهربونترینم
شیوا
16 اسفند 90 12:14
چقدر غبطه میخورم به این احساس پاک مادرانه...

مبینم بزرگ و بزرگ تر شو


ممنون شیوا جون لطف داری عزیزم
الهه مامان گلسا
17 اسفند 90 1:52
عاشق اینم که بیام اینجا و احساسات منحصر بفردت رو بخونم
وای که چقدر زیبا می نویسی هدی دوست داشتنی و مهربونم
خوشبحال مبین که همچین مامان گلی داره.
قربون همه ی رد و نشونه های مبین بشم من .
مبین نازمو ببوس که عاشقشم


الهه مهربونی ممنون عزیزم
گلسای همچون گلم رو ببوس عشق خاله است
ساناز
17 اسفند 90 14:45
عاللللللللللی بود هدا جون

این روزا همه احساسامون مشترکه

چه خوب که همرو مینویسی....

خدا مبین کوجولو رو بهت ببخشه مامان مهربون


ممنون عزیزم.....مشترک مشترک...واقعا..ببوس سام جیگر رو
سمیرا مامان آنیتا
17 اسفند 90 15:29
هدی جونم بی نظیرترین مادر دنیایی
چقدر همه این چیزهای کوچک خوب است ..



همه ی مادرها بی نظیرن...و تو یکی از همون هایی سمیرا جان
ببوس روی ماه انیتای اسمونی رو
ویدا
17 اسفند 90 16:43
هدی عزیزم.مثل همیشه عالی و با احساس نوشتی و حرف دل همه مارو زدی.خوش بحال مبین عزیزم که همچین مامان با ذوق و با احساسی داره.


ممنون مهربونم....دوست خوبم...رهای خوشگلم رو ببوس


مامان رانیا
17 اسفند 90 19:21
رومانتیک عاشقانه و دوست داشتنی
مونایی
18 اسفند 90 14:04
عالی بود / دقیقا همینه .
مونایی
18 اسفند 90 14:05
هدی ؛

مدتهاس که می خوام همچین چیزی و بنویسم ، چیزی که مضمونش همین بود ...
اما فرصت نمیشد ، چون باید عکس میگرفتم از چیز هایی که می خواستم .

اما حالا ! نمی دونم بنویسم یا نه !!!

می ترسم متهم بشم به تقلید کردن .


مونا این چ حرفیه...دیدی که همه ی مامانها گفتن دقیقا حرف ما رو زدی
منم یه جای دیگه یه جور دیگه خوندم...
و اینو نوشتم
بنویس...با قلم ناب خودت...با حس پاک مادرانه...برای بهراد عزیز...


خاطره مامان بردیا
20 اسفند 90 18:27
من عاشق این نوشته های ناب تو ام هدی جون مبین خوشگله رو ببوس یه سر هم به تاپیک بزن


چشمممم باز نمیشه برامم
ممنون مهربون...ببوس سید ناز رو