خونه ی عشقِ...
یا لطیف...
عزیزترینم...
آن خانه ی 78 متریِ مستطیلیِ طبقه ی دومِ البرز، با گلهای کاغذیِ خوشرنگ و لعابش و اتاقِ آبیِ پُر از تو را گذاشتیم ؛ اثاثمان را ریختیم توی کارتن ..... آمدیم و پایتخت نشین شدیم...
این خانه هم مستطیلی و گرم است...
اما اتاقِ آبی ندارد...! عسل ندارد! خونه ی یسنا و یس ندارد!
اینجا همه چیز بزرگ تر شده...اما دلِ تو کوچک تر!
سراغِ خونه ی خودمونو می گیری...و جواب ها و استدلال های ما آرامت نمی کند...هر روز صبح می پرسی..
_امروز می ریم خونمون؟
_وقتی رفتیم خونمون وسایلمونم ببریم!
_اتاقم قشند شده ...بعد اینا رو جمع تُن بریم خونمون بذارم تو اتاق خودم!
_باز اومدیم اینجا؟! چرا هی میایم اینجا؟ بریم خونه ی خودمون!
به تجویزِ با تجربه ها رفتیم البرز، خانه ی خالی را نشانت دادیم...از همان پارکینگ خندیدی...پله ها را یکی دوتا بالا رفتی...همان پله هایی که اولین قدمهایت را دید!
در را باز کردیم...چه خانه ی مهربانی بود! یادش خوش، اولین ورودمان...منِ مادر شده و توی ٥٤ روزه و عطرِ بی نظیرِ این دوسال و نیم...روشنای این خانه بودی پسر.
خانه ی خالی هم نتوانست لبخندِ شیرینت را کاری کند...تا آنجا که به اتاق آبی رفتی که برایم آدم برفی ات را بیاوری....اتاق خالی بود...و دلِ تو هم خالی شد...این را اشک هایت گفتند...اینکه دلت همین نه متری که دوسال و نیم مالِ خودت بود را می خواستی...
آرامت کردیم...با همسایه ها خداحافظی کردیم و تو سکوت کردی....
از خانه که بیرون آمدی گفتی...اینجا دیده خونه ی ما نیست؟!
فردیسِ مهمان نواز را گذاشتیم برای البرزی ها و آمدیم تهران...تو آرام تر بودی...گویی قبول کردی!
اتاقِ نارنجی اینجا قرار است میزبانِ بالندگی تو باشد ان شاالله.
و من، خوشحالم پسر...خیلی...همین که ٥ ایستگاه تا زدنِ درِ خانه ی پدری فاصله است آرامم می کند...همین که دلت به تنگی نمیرسد....تا بخواهیشان می رسند...با کمال میل آنجا می مانی و من و پدر فرصتی برای دو نفره قدم زدن را داریم!
همین که برنامه هایم را ردیف می کنم...می توانم دل خوش کنم ...برای تو...برای خودم..برای خودمان.
همین که هروقت بخواهیم بابایی چند دقیقه ای می رسد!
همین که ....٩ سال به انتظارِ چنین روزی بودم! زندگی با طعمِ تهران.
فقط اینکه...اینجا سمیه ندارم!
جانِ دلم...یادت باشد...هرکجا باشی آسمان آبی است...ما با تو خوشبختیم...در هر خانه ای...زیر هر سقفی...
خونه اونجاست که صداته
پر عطر نفساته
جایی که رو در و دیوار
همه جا نقش چشاته
خونه ی عشقه خونه ی عشقه
خونه ی عشق بهشتِ....
روزگارت در پناهش...خدایا شکر...الحمدلله.