دایی و داداش
شهاب مهربونم و مبین شیرینم
باشما بهترین لحظه های عمرم رو تجربه کردم....بهترین!!
درکنارتون ارامش رو حس کردم...به معنای واقعی
و امروز شاکرم از داشتنتون...از بودنتون...از بالیدنتون
شهابم...برادرم
روزی که فرشته ی پاکم پرواز کرد...شکستم؛ اما وجود تو شهاب نازنینم امیدی دوباره بود...حضورت بعد از 5ماه زندگی بخش بود...زندگی رنگ گرفت...رنگ عشق
و من خواهرانه...شاید هم مادرانه عشقم رو نثارت کردم
وتو چه زیبا احساسم را پاسخگو بودی....شدی محور زندگی من...شدی پادشاه ذهنم
متشکرم پسر ناز شرقی...ممنون برادر عزیزتر از جانم...ممنون دایی میوه ی دلم
مبین پسرم
و تو چه زیبا امدی
نیاز ما به وجود فرشته ای از جنس ما...جواب تو و حضور مهربانت...ممنون که انتظارمان ندادی
باتو کامل شدم...رشد کردم...مادر شدم...عاشق شدم
نیازم بودی...ارزویم بودی...امیدم هستی...نفسم هستی
حضورت هر لحظه برایم زیباست بمان تا همیشه برایم؛ تا همیشه!!!
شهاب عزیز دلم....مبین ناز دلم
ارزوها دارم براتون...و هر روز با خودم مرور میکنم تا رسیدن
دعایم برای باهم بودنتان همیشگیست
پشت هم باشید برادرانه ؛ دوستانه....من هم دعایم را بدرقه راهتان میکنم
دوستتون دارم و از باهم بودنتون پر میشوم از احساس ...حسی ناب
خدایا نگهدارشون باش...برادری را در قلبشان حاکم کن...مهر و محبت در دلشان...ایمانشان را محکم...اراده ای فولادی...پشتکاری مردانه...عشق در قلبشان...صداقت بر زبانشان...وفاداری در رفتارشان...مردانگی طریقشان...زندگی بکامشان...سلامتی به جانشان...ارامش در زندگیشان...هدفمندی درتصمیمشان...لبخند برلبشان...شیرینی بر کلامشان...محبت تو و اهل بیت در جانشان...
دوستت دارم خدای خوبیها
توضیح: شهاب همیشه میگه من دایی مبینم....مبین داداش منه...چون من داداش ندارم و مبین دایی نداره...میشیم دایی و داداش
اینجا مبین 6ماهه شد و شهاب 5سال و نیم...بقول خودش 6ساله!!!
دایی میگه چرا نی نی داره بهم میخنده؟؟!!!!
شهاب به مبین میگه مبین مختار بخاطر علاقه ای که به مختارنامه داشت و براش اسطوره قدرت بود
وهمنطور صداش میزنه مبین خان...عاشق صداتم داداش کوچولو
مبین دایی شو که میبینه ذوق میکنه و همش با چشاش دنبالشه و اینقدر محو کاراش میشه که دهنش باز میمونه
موهای دایی رو که میبینه کلی ذوق میکنه....برای کشیدن
قربونتون برم که صدای حنده هاتون عطر دل انگیزه برام بخندین همیشه فرشته های من