مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

شیرخواره ی نوپای من...

1391/11/30 3:00
نویسنده : مامان هدي
438 بازدید
اشتراک گذاری

یا ماشاالله....

آهای آقا کوچولو...

خیلی بانمکی...دقیقا این روزایی که آروم آروم میخوایم یه مرحله ی مهم از بالندگی ات رو با هم بگذرونیم...

میری یه حوله...یه ملافه...یه بالش....اصلا برات فرقی نداره این "یه " چی باشه...یه چیز پیدا میکنی...میندازی رو زمین...خودتم میخوابی...بهم میگی: مــــامـــــــا بیا می می...بدو...می می باده!

با دلم بازی میکنی...دلی که این روزا باید پا روی احساسش بذاره....و بگه خــــــدایا شکر....

چی بگم...از وقتی که میگی...می می میدی؟؟ میگم باشه..برو میام!

میدوی...رو تخت ما دراز میکشی و با خنده میگی...ماما بیا...بحوابیم..می می!

من هــــــــــــــــــــم به خدا قسم پــــــــــــرواز میکنم به سویت!

چقدر این لحظه ها رو بیشتر قدر میدونم...چقدر این روزا.....دلتنگم...چرا آخه؟؟ چقدر حریصم...چقدر سخته....اینکه بخوای و نخوای...اینکه بخوای و نشه...اینکه بخوای و باید بشه...اینکه بخوای و دستت نباشه...اینکه بخوای و بخوای و بخوای....ولی باید مراقب باشی که نکنه مهمی؛ فدای احساست بشه!....این روزا دلم میخواد وقتی دارم می جنگم با خودم...خدا هم مثل همیشه پیشم باشه....

این روزایی که تو داری آماده میشی برای بالنده تر شدن....منم لحظه های شیرم...دعــــــــــا میکنم....برای لحظه های بی شیرم!!!

و برای همه دعا میکنم...گرچه بنده ی حقیرم...اما خدایی بزرگ دارم...

خدا ...توانم بده...و شکر برای همه چیز....یالطیف.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

سارا
30 بهمن 91 7:14
سلام بچه خوشگل و زیبایی داری می خوای یه هدیه خوب و به یاد ماندنی با قیمت بسیارمناسب به فرزندت بدی از فروش عیدانه با تخفیف 80 درصدی ما بازدید کن ضرر نمی کنی آدرس خرید پکیج مخصوص کودکان با 80 درصد تخفیف: http://vizeh.roozkala.net/product/view/235
خاله کوثری...
30 بهمن 91 9:23
واقعا این حرکتش دیدنیه.....
...کوشولوی یک سالو نیمه.....خونمون که بودی بلوز مامانتو برداشتی...قشنگ خودتو جاسازی میکنی بعد مامانو صدا میزنی....قرررررررررربونش برم ...خودشو آماده شیر خوردن میکنه... فدات...سالم باشی گل پسر..


اها یادته....هههه
عجب حرکتی میره این پسر....تازه کمرشم هی بالا پایین میکنه....
مرسی کوثری عسیسمی
نسرین مامان بردیا
30 بهمن 91 15:58
آخخخخخخخخخخخخ گفتی.... تصور این روزا هم اشکمو در میاره... این وروجکها هم هر روز وابسته تر و با نمک تر شیر میخورن... با دلربایی...
خدا خودش کمکمون کنه...


کمک میکنه...این نیز بگذرد نسرین جان....التماس دعا
مامان آرنیکا
1 اسفند 91 0:35
خدا کمکمون کنه که بتونیم راحت از شیر بگیریمشون من که همش غصه می خورم دارم یواش یواش عادتش می دم ولی مگه می شه یه دفع تلافی شیرهای نخورده رو در می آره تازه میره یکی یکی عروسکاشو میاره می گه می می اگه ندم برای اونها هم گریه می کنه


میشه..یکمی اراده میخواد...میشه ان شاالله...خدا خودش صبوری میده
مامان آراز
1 اسفند 91 22:55
هدی جون چه سخت میشه بخوان و نشه

چطوری احساسمونو کنترل خواهیم کرد


اینم یه مرحله است...باید بشه!
الهه مامان گلسا
2 اسفند 91 16:55
هیچ شکی نیست که تو و مبین مثل همیشه سربلند بیرون میاین از این مرحله
صبوری هاتون ثابت شده
توکل بر خداااااااااااااااااا


ان شاالله....توکل برخدا....این نیز بگذرد
صدف
3 اسفند 91 19:05
الهی بمیرم برای دلِ هردوتون . میدونم که خیلی سخته ، ولی هدی خیلی صبورانه سختیها رو به آسونی تبدیل میکنه. خدا همیشه کنارته نگران نباش هدی خوبم


اره عزیزم..سخته ولی شدنی....و باید بشه...ان شاالله....این نیز بگذرد
زهرا(مامان پارسا)
5 اسفند 91 16:57
الهي كه گواراي وجودت بشه خاله جون.

ماشالا بهت باشه هزاران ماشالا.


ممنون زهرای مهربون..ببوس فرشته ی ماهتو
شادي
6 اسفند 91 16:11
هدي ايشالله كه اين پروسه رو به راحتي پشت سر بزارين .

هر چند دلتنگي ، امان نميده . اما چاره چيه !

راستش منم اين روزها حالم خراااااااابه .
هر چي به زمانش نزديك تر ميشم ضربان قلبم بيشتر و بيشتر ميشه .

كاش بتونيم تاب بياريم .


انگار هرچی نزدیکتر میشه سخت تر میشه

سمیه
4 آذر 92 15:33
تو بی نظیری توی نوشتن امکان نداره من وبلاگ این مبین عشق رو بخونم و گریه نکنم
مامان هدي
پاسخ
ممنون دوست خوبم نشناختم....