مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

بهار هرلحظه ی من...

1391/10/28 11:30
نویسنده : مامان هدي
531 بازدید
اشتراک گذاری

پستهای این روهای اخیر را مروری کردم...

هرپستی نشانی از حرفهای توست!

میدانی چرا؟ آنقدر شیرین؟ نه! این کلمه اشباعم نمیکند! آنقدر نفس شده ای که این حرفهای نخودی ات حسی عجیب و تازه و شگفت انگیز را روانه ی دلم میکند.

تصور کن...بهترین جای دنیایی....هوا بهاری است...باران تازه بند آمده...هنوز قطره های شبنم روی گلبرگها میرقصند...زمین بوی سبزه و خاک خیس میدهد...بوی تازگی و بهار نارنج...آسمان آبی است...تویی و...

وقتی تو حرف میزنی...برایم حس خوشِ یک نفس عمیق در همچین هوایی است...

نخند پسر! مادرم...حق دارم وقتی میگویی دودگ....ندانم و بخندم و تو متعجب از خنده ی من! دودگ چیست آخر...تکرار کنی و هی بگویم چی؟؟ و تو همان دودگ را با آهنگ های مختلف بگویی...سعی کنی بفهمانی ام...و آخر سر...دست راستت را بالا بیاوری و انگشت اشاره را سمت من بگیری و بگویی: کیو کیو...

و منِ مادر دوباره حس خوب بهاری سراغم بیاید...بخندم از انها که تو هم میخندی و خوشحال از خنداندن من!

تفنگت را بیاورم و با هم تفنگ بازی کنیم...و میان آن همه فایر فایر لتس گو....قهقه های مستانه ی کودکی ات زندگی ام را رنگین کند...

و من دوباره پر از انرژی شوم...

حق دارم ...وقتی تی وی روی تایمر است وخاموش میشود و تو خطاب به من جدی بپرسی:جی جُـــــد؟؟(چی شد؟)

حق دارم وقت بیرون رفتن با بابایی برگردی و بگویی: ماما اُداسس! (خداحافظ)و من سکوتی شیرین کنم و در دلم دعاکنم خدا پشت و پناه همیشگی ات.

حق دارم بخدا ...وقتی کتابهایی که این روزها هزار بار ورقشان میزنی را با هم بخوانیم  بگویی: دَردَدَ (کرگدن)و حَدَ‌دون(حلزون) دوردورو( قورقورو) دیدم(شکم) اُلاع( الاغ) هدندون (هندونه)در ناباوری من کلماتی را بگویی که نمیگفتی!

میبینی...مادر که باشی همینقدر آسان دل میدهی و دل میبازی ...

خدا میشود کمی خودمانی بگویمت! ؟ میشود سهم تمام خانه ها کودکی باشد به روشنیِ روشنا؟!

آمین....خانه ام در پناه تو.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

سمیرا مامان آنیتا
28 دی 91 14:04
اینجا ادم انرژی میگیره .. قلمت خیلی تاثیرگذاره ... میدونستی ؟

نمیدونم...کاش رو خودمم تاثیری ک باید بذاره ک این روزها سرشار از ندانسته ها هستم.
تو خیلی عزیزی سمیرا جدی میگم
سمیرا مامان آنیتا
28 دی 91 14:06
راستی با پست ثابتت هم موافقم .. اگه چیزی از کسی بپرسم صرفا در حد گپ زدن و رد و بدل کردن اطلاعاته .. اما نمیدونم چرا نمیتونم به وسوسه پرسیدن قد و وزن غلبه کنم

عزیزمی..منظورم یه چیز دیگه بود...تو قد و وزن خواستی بپرس اصلا مشکلی نیست..
ببوس دخمل اسمونیت رو

مامان آراز
28 دی 91 14:10
الهی فدای تفنگ بازیت بشم

چرا پسرا انقده شیطون کاریارو دوست دارم ها؟

پسرک منم عاشق تفنگه-وقتی شلیک میکنه حتما باید یکی بیفته رو زمین وگرنه راضی نمیشه

بوس برا روی ماهت ووروجک

اخه پسرن دیگه...قربونشون برم ک عاشقشونم
ببوس اراز تفنگ بدست رو..هههه

خاله کوثری...
28 دی 91 15:49
من فدا دودگ گفتنت...
بیا اینجا.....باید بخوووووووووووووووووورمت......
شاد باشی خواهر عزیزم....
دلم براتون تنگ شده ه ه ه ه ه....
.
آمییین...


شهاب دودگ داره؟؟
میاد اونجا باید داشته باشید...
اصلا براش بخر..
اصلا منم دلم خیلی خیلی تنگیده ...
ساناز
28 دی 91 19:41
الهی فدات شم خاله..
آخه تو چرا انقدر شیرین حرف میزنی مبین...نمیگی منکه دستم بهت نمیرسه الان باید چی کار کنم؟
هزار الله اکبر به مبین... هدی براش اسپند دود کن ترو خدا!


به روی چشم ساناز جون...حتما...
زود قرار میذاریم....همو ببینیم
زهرا(مامان پارسا)
28 دی 91 21:34
هدا جان سلام
اولا خیلی ممنون که به وبلاگ ما تشریف آوردین قدم رنجه کردین.
با پست ثابتتون واقعا موافقم. ولی مادره و هزاران آرزو..
عکس مبین عزیزم هم فصلی و هم ماهی پسرک ما هم فوق العاده بود انشاءالله که همیشه سالم باشه و سایتون بالای سرش.
راستی از رمز هم واقعا ممنون عزیزم. دیگه اینکه عاشق شکر کردن ها و جمله های اخر پستهات هستم. شاد باشید دوست خوب و ندیده ام


پست ثابتم....
منظور رو به اونایی که در جریان نبودن خوب نرسوند...و در عوض اونایی که باید خـــــــــــــوب متوجه شدن...
بله مادریم و هزار ارزو ..و انشاالله به همشون برسیم...
ممنون زهرا جان...
خیلی عزیزی..ببوس پارسای پاک رو

خاله ندا
29 دی 91 13:58
خیلی قشنگ نوشتی حرفای قشنگه قشنگترین پسر دنیارو
فدای هردوتون


قشنگ ترین پسر دنیای ما


الهه مامان گلسا
29 دی 91 17:54
مبین تو که منو کشتی با این شیرین زبونیات .
عاشق تفنگ بازی پسرام
فدات بشم مرد کوچک


منم عاشق گویش گلسام...فداش بشم...تا الان تو این همه بچه...یسنا و گلسا و مبین شبیه هم حرف میزنن کامل!
مامی یاسن و یسنا
30 دی 91 9:07
فایر فایر لتس گو رو خوب اومدی صدایی که هیچ وقت یادت نمیره برا ما که یادمون نرفت و نمیره بوی دو سالگی میده .
بی ادبیه اگه بپرسم اینجا کجاست ؟


تروخدا دیدی هروقت زنگ میزنی خونمون فایر فایرمون براهه...
نه چرا بی ادبی...تلفنی گفتم دیگه!خخخخ

صدف
30 دی 91 11:09
وای خدا جونم ، الهی قربون دودگ گفتنت ، هدندون گفتنت وای خدا جونم چقدر تو شیرینی پســـــــــــــــــــــــــــــــر


چقدر تو مهربونی صدف...بی اغراق !
شادي
1 بهمن 91 12:43
حق داري هدي ، حق داري !
ْآخه آدم پسر به اين شيرين زبوني داشته باشه ، هلاااااك ميشه كه
زنده باشه الهي .

راستي دوست داشتم پستت رو


تو لطف داری عزیزم....
منم تو و بهار رو دوست دارم
مامان بهادر
1 بهمن 91 16:02
حرفی ندارم بگویم جز اینکه عاشقتم مبین عزیزم دانشمند من


دانشمند کوچولو