مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

زمزمه های پاکی!

1391/10/26 11:56
نویسنده : مامان هدي
403 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبین....لاحول ولاقوه الا بالله

هیجان زده میشوم...

وقتی میبینم تو، داری با خودت آرام بازی میکنی و زیر لب چیزهایی زمزمه میکنی...شاید کمی بعد تر انتظارش را داشتم و تو چه زود...

آخ که چقدر این صحنه ها را عاشق بودم و آرزو داشتم...

اینکه غرق کودکیِ بی مثالت شوی و آرامش را به شادی دنیایش گره بزنی و زیر لب چیزهایی زمزمه کنی!

مشغول رسیدگی به امور خانه بودم...صدایت آرام می امد...فکر کردم فاصله ات با من زیاد است و مشغول بازی هستی...برگشتم دیدم جغدهای چوبیِ کوچک را برداشته ای و غـــــرقِ لحظه های پروانگیِ کودکی هستی...و زیر لب چیزهایی میگویی...

صدای قلبم را میشنیدم...میخواستم بگویمش هیس!!! بگذار زمزمه هایش را خوب بشنوم...بازی کودکانه اش را ببینم...بگذار من هم سهمی از این همه پاکی داشته باشم..بگذار ببلعم این دمِ مسیحایی را!

مرا دیدی...خندیدی! گفتمت چی گفتی؟باز خندیدی؟؟ رفتی تا دوباره بازی کنی و مرا با حلاوتِ آن زمزمه های ناب تنها گذاشتی...اینها راز است...همان ها که من، شهاب، ندا ، کوثر هم با خود و دنیایمان داشتیم و ....راز کودکی!

وتو چه خوب آرزوهایم را رنگین میکنی....این لحظه های پر از زمزمه را تکرار میکنی و فرصت خوبی است تا سیراب شوم...وقت بازی. وقت نقاشی. وقت عکس دیدن.وقت کتاب ورق زدن و........

خدا توفیق زمزمه های کبریایی را به فرزندم عطا کن...باشد از صالحین و مقربین درگاهت! آمین.

+زمزمه هایش معنا دارد..حرف های روزمره ی من را تکرار میکند...دلتنگی های عمو و خاله و دایی و عمه و مادرجون و بی بی را مرور میکند...بازی های دلخواهش را تداعی میکند..شعر میخواند!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

بهار
26 دی 91 22:29
فدای دلتنگی مبین!
آخه تو با این کوچولوییت،دلتم تنگ بشه چی میشه!!!


اینقدر دلم میگیره...کاش هیچ دوری نبود که دلتنگی باشه
شادي
27 دی 91 3:05
اي من به فدات .
بهار هم مدام با خودش زمزمه ميكنه .

اين جور لحظه ها ميخوام فقط نگاهش كنم !
ميتونم ماماني رو درك كنم كه چه حالي داشته .

زنده باشي پسر پاك


اره فقط باید نگاهشون کرد و گوش کرد...سیری ناپذیره این لحظه ها
خاله کوثری...
27 دی 91 13:29
ای جوووونم ...چقد دشندی مبینو....تو صدات خودش دشنده..دیگه آوازم بخونی....چی میشه....!!!خب دل مام تنگ میشه چه برسه به دل بچه...
.
انشاالله..زمزمه هایت خدایی گل پسرک....[hr
خوب تو ک نشنیدی شعرهامو...بلند ک نمیخونم اروم میگم....
میام میخونم برات

صدف
27 دی 91 14:02
قربون این زمزمه ها برم که انقدر آسون ما مادرها رو به دنیای فراموش شدمون میبرن . ادامه بده شازده کوچولو که خوب دنیائیه

واقعا خوب دنیاییه خاله صدف...
ببوس دنیات رو.
الهه مامان گلسا
29 دی 91 17:58
الهی دورت دلت بگردم که تنگه
ایشالا همه ی خونوادتون نزدیک هم جمع بشین
هر چند که میدونم دلای مهربونتون نزدیکه نزدیکه


ایشالا ایشالا...
ادم بعضی وقتا چشمش هم دل تنگ میشه...ههههه
مامی یاسن و یسنا
30 دی 91 9:32
رازهای کودکیت مستدام آقا مبین ..که روزی همین ها زمزمه های کبریاییست .
در پناه حق.


ان شاالله....ممنون سمیه جون...
بانو
1 بهمن 91 8:16
آخي عزيزم... خاله قربون اون دل تنگت و راز كوچولوت عزيزم....


زنده باشی بانوی مهربون....
دوست همیشه محترم من.
کیان عزیزدلم چطوره...ببوسش