یباس!
مـــــــــاشاالله لاحول و لاقوه الا بالله
قدمی دیگر به سوی استقلال!
یکسال و هشت ماهه ی من...یباس ات را خودت تن کردی...شاید درست و کامل نبود....اما برای من عالی بود...مثل همیشه!
بعد از (دوراب )جوراب نصف و نیمه و (دبش)کفشهای راحت و دمپایی و (دولاه) کلاه و (دادور) چادرِ من و شلوار از پا در اوردن و (پودک) پوشک باز کردن...
نوبت یباس پوشیدن بود...میخواهی خودت بپوشی..::: یباس ببو...من!
راستی یک استین کاپشنت هم میپوشی.و ان یکی در هوا میچرخد.
چقدر وجودت شادی بخش است...
اینکه هر شب که میخواهم بخوابم...روزم را که مرور میکنم..پُر از لحظه های به ظاهر کوچک اما موفقیت امیز و بالندگی های هردمِ توست...
اینکه هر روزم را متفاوت میکنی و این راز خوب زندگی کردن است...
می بینی چه ساده خوشبختم میکنی!شکرالله یا ارحم الراحمین.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی