مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

یکسال و نیم...نیمِ تمامِ من!

1391/8/22 15:21
نویسنده : مامان هدي
4,522 بازدید
اشتراک گذاری

 

هوالمحبوب...

نفسِ بالـــــــــنده ی من؛ مبینم

بلوغی دیگر از راه رسید... هجده ماهه شدی...و برای من بالنده تر از همیشه...

انتظار این روز را میکشیدم....هجده ماهگی تو...

به راستی دیگر از ان موجود کوچک بی زبان و نیازمند خبری نیست...

امروز من ، پسری دارم...

راه میرود کاملا مستقل و محکم!

میدود شاد و کودکانه و بی پروا!

میخندد بی بهانه !

میگوید و لحظه لحظه شگفت زده مان میکند!

درک میکند و فهمش بیشتر از سنش است!

بازی میکند و می اموزد!

عشق میبیند و مجبت نثارمان میکند!

نفس میکشد و نمیداند....دم و بازدم ما با نفسهایش تنظیم شده!

مبین ؛ پسر یکسال و نیمه ی من.....زبانم قاصر است برای شکرگزاری...این چند روز تمامِ ذهنم درگیر است...من چه کردم که لایق مادریِ تو بودم؟....تو استجابت کدام دعای منی؟...من چه خدایی دارم که لطفش اینقدر لطیف است؟!!

یکسال و نیم است....تک تک ثانیه هایم را تو پر کرده ای....با تو زندگی کردم....من مانده ام....پس روزگار بی تو را من چگونه گذراندم....مبین من بدون تو هیچم....فکرش عذابم میدهد...شاید هیچِ مطلق شوم...پس باش تا با تو من معنا بگیرم....من باید با تو باشم....تو ازادی پسر....به وقت مردانگی ات چراغ را دست خودت میدهم....من درست پشت سرت...جای پای تو قدم برمیدارم....نشد دعایم را بدرقه راهت میکنم...میخواهم نظاره گره استقلال و موفقیت هایت باشم...ان شاالله

دلیلِ بودنم...امدی و بهترین و اولین های زندگی من شدی....بهترین خاطره...اولین بودن....من در تو تمام میشوم...

میدانی مادر که میشوی...منطقت هم مادرانه میشود....تو , مقیاس سنجیدن این روزهای روزگارم شدی...هرچه باشد...هرکاری که بخواهد انجام شود...سنگین ترین کفه ی ترازو تو هستی فرقی نمیکند کفه ی دیگر چه باشد...روزمرگی ها...درس و کار ...

...حتی خودم!

دیگر منِِ تنها معنا ندارد......گویی در فرهنگ لغت مادرانه ام جایی ندارد...گاهی فکر میکنم دهخدای مادرانه ام من را مبین معنا کرده.....

ارزوهایم برایت تمامی ندارد رویای حقیقی من...چه خوش باز یاد روزهای پر از شگفتی امدنت می افتم...عکسهایش را ورق میزنم...شاید لابلایشان دنبال خاطرات بی تکرار نوزادی ات هستم...

بی نظیر زمانه ام!من هنوز با عطر زیر گردنت عشق میکنم....هنوز بوی دهان شیریت را به عطر محبوبم ترجیح میدهم...هنوز خنده هایت مرا یاد خنده های بی ارداه ی اغازینت می اندازد....هنوز اهنگهایی که زیر لب میخوانی دلم را میبرد تا غان و غون چهل روزگی ات...هنوز وقتی خوابی زمان را متوقف میکنم و تماشایی ترین مخلوق عالم را نظاره میکنم...هنوز شیره ی جانم  مهمترین دلیل بالندگی ات است...هنوز پر از جنب و جوش و زندگی هستی...فقط یک فرق بزرگ کرده ای...مرا ماما خطاب میکنی و بوسه های اعجاز انگیز مهمانم میکنی و من هر بار, دل می رود ز دستم......

خدایم تو را برای من زیباترین و اگاه ترین و کامل ترین فرزند را افریدی........و من ناتوان در شکرگزاری

دست بوست هستیم خــــــــــــــــــدا ...ببخش به ما در پناه خودت....شکرالله

مبارکم باشد یکسال و نیم مادری...................فدای تمامِ بودنت عزیزم.

هجده شمع برایت روشن کردم و جشنی به بزرگی لبخندت برایت بپا کردم.....و تو بَبَلو *تولد* گرفتی و عشق کردی

من با تو لحظه هایی را تجربه کردم....که برایم رویایی دست نیافتنی بود...این صدای قلبم بود!

 

شکر برای یکسال و نیم

 

 

ماشاالله لاحول و لا قوه الا بالله....

سلامتی همه ی فرشته های دنیا.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

الیسا
22 آبان 91 15:02
هدی چقدر کیف کردم با جمله : من مانده ام....پس روزگار بی تو را من چگونه گذراندم....

خیلی عمیق و مادرانه بود ... روزهایت سراسر مبین ای .

18 ماهه شدنت هم مبارک عزیز خاله .. باشد تا جشن 18 و 180 سالگی .

دوستتان دارم .


ان شاالله...
ولی واقعا گاهی فکر میکنم تمام روزشمار زندگی ام از بدنیا اومدن مبین معنا گرفته....
ببوس محمدصادقت رو بجای من!

سولماز
22 آبان 91 17:28
مبارک باشه هیجده ماهگیه مبین خان


ممنون سولماز عزیز...کاش وب دخمل نازت رو اپ کنی خیلی دوسش دارم
الهه مامان گلسا
22 آبان 91 18:01
هدی تو چیکار میکنی ،محشر می نویسی دختر
عشق کردم با نوشته هات،بی تعارف
جای من چند تا بوس آبدار بکنش که عکساش دلمو برد

مبین نفس خیلی دوست دارم .هر چی آرزوی خوبه مال تو...
18 ماهگیت مبارک نفسک


الهه تو لطفت زیاده همین!
تشکر عزیزم....میدونی...دلتنگ دیدار دوباره امونم....کاش میشد...میبوسم به شرط بوسه از گلسای خوش خنده و خوش اخم!
زنده باشه
سپید مامان علی
22 آبان 91 18:08
18 ماهگیت مبارک تمام بود و نبودر مادر....انشاءالله در پناه خدا و زیر سایه پدر و مادر 18000000000 ماهگیت رو جشن بگیری


ان شاالله....ببوس علی عزیز رو
خاله کوثری...
22 آبان 91 20:53
اللههیی من فدااااات ...دلمو آب کردی خوشتیپماشاالله...جیگرتو برم من 18 ماهه شدی مرد کوچک خواهرم...انشاالله همیشه دعای خیر پدرومادرت پشتت باشه...دوست دارم جوجو...18 ماهگیت مبارک...


هنوز کوچولواممممممممممممممممم خاله...
ممنون خاله ی مهربونم...برای دعاهای قشنگت
دوستت دارم خاله جونم
مریناز (مامان نیکا)
23 آبان 91 5:45
دهخدای مادرانه ات تشبیه زیبایی بود ، من ِ بی مبین دیگر هیچ معنایی ندارد ، همان ( بی ) همه چیز را زیر و رو کرده !

هجده ماهگیت مبارک خنده روی شیرین !


قابلی نداره مریناز جان...
نیک سرشتت رو ببوس!
مامان آراز
23 آبان 91 10:13
مبارکه پسر جان
یک سالو نیمه هم شدی-شکر خدا

عکسات عالیه خاله -خیلییییییییییی نازی


ایشالا18 ماهگی اراز جونممممم
سوسن(مامان پرنسس باران)
23 آبان 91 13:07
18 ماهگیت مبارک شازده موطلایی

هدی ، مثل همیشه خیلی زیبا نوشتی...

امیدوارم برای واکسن اذیت نشه نفسمون...


ممنون سوسن جان...
یکمی اذیت شد..ولی خوبه شکر خدا
صدف
23 آبان 91 13:48
هجده ماهگیت مبارک شازده کوچولوی بی نظیر . قربونت برم خاله وقتی اون انگشتر رو تو دستت میبینم ضعف میکنم برات .
هجده ماهۀ بینظیرم ، هجده آیت الکرسی پشت و پناهت تا انشالله واکسنت به خوبی بگذره .


مهربونیت رو با هجده هزار ایت الکرسی روانه ی زندگی اراد عزیز میکنم....
صوفی مامان رادمهر
24 آبان 91 10:55
18 ماهگیت مبارک ماه تمام خونه هدی اینا... می شه تولد 18 سالگیت من و رادانم بیام؟

همیشه بخندی گل بهاری ما


اره صوفی میشه میدونی که یه جشن 18 سالگی مفصل هم داریم.....از الان دعوتید....وییییی یه عالمه اقا پسر 18 ساله
شادي
24 آبان 91 16:58
مبارك باشه 18 ماهگيت ، مرد شدنت مبين عزيزم .

ميداني !
از وقتي كه پشت تلفن به من گفتي آجي و آنطور برايم شيرين زباني كردي ، عاشق ترت شدم

الهي كه پاينده باشي نازنين پسر .


الهی که همه ی فرشته ها در پناه حق باشن...
تلفنی هم حالی داد هااااااااااااااا هههه
مبین رو مود حرف زدن بود...
مونایی
25 آبان 91 3:11
هدی ؛

چقدر این نوشتت ، قسمتهایی داشت که دلم رو لرزوند .
چقدر عالی بود دختر .
چقــــــدر عالی بود ، مادر !


مونااااااااااااااا
انرژی گرفتم...ممنون عزیزم
فاطمه مامان امیرعلی
25 آبان 91 13:39
18 ماهگیت مبارک عزیز دل.


ساناز
26 آبان 91 15:44
عزیز دلم مبارکه 18 ماهه شدنت

الهی واکسنشم آسون باشه هدی جونم


ممنون ساناز جون...
بخیر گذشت...ایشالا واکسن سام اسون و بی درد سر
سامی
27 آبان 91 9:51
سلام هدی عزیزم تبریک میگم 18 ماهگی مبین نفس عزیز

هدی جون ممنون میشم اگه عکسهای قرار ایلیا و مبین برام ایمیل کنی لطفا هر چی داری بفرست ممنونم


ممنون عزیزم
به روی چشمممممممممممممم
بانو
27 آبان 91 11:31
عاليييييي مثل هميشه ... تك ... بازم خودمو كنترل كردم كه اشكم درنياد... خوش بحال مبين كه خدا تو رو بعنوان مادر براش انتخاب كرد.... از قول من محكم ببلش كن


بانو جان بازم مثل همیشه لطف داری....وب کیان عسل رو اپ کن لطفا....دلتنگشم....
میبوسم به شرط بوس کیان!
خاله ندا
30 آبان 91 19:03
مبین طلای خاله
شازده ی دل خاله
شیرین ترین پسر بهاری
یک سال و نیمی ات مبارک


مرسیییییییییییی لوسمممممممممم کردی خاله...خیلی