قبول است؟؟!
یا حق
وضو می گیرم...
_مامان می خوای چیتار تونی؟
_نماز بخونم عزیزم.
_چرا ایندَدَر نماز می خونی؟؟
_می خوام با خدا حرف بزنم...تشکر کنم ازش...
نمــــــــاز می خوانم...روبرویم نشسته ای....نگاهم می کنی..با دقت!
گویی اولین بارت است....
_مامان؟!
به رکوع می روم...
_مامان جوابمو بده...بدو بله پسرم!
به سجده می روم...
_چرا جواب نمیدی؟ حَف بزن باهام! همش با خدا حَف می زنی چرا؟
سجده ی دوم...
_مامان اَده بـــِدی بله بهت شوتولات می دم!
خــــــــــــــدایا....نماز با لبخند هم قبول است؟؟!
آخر این فرشته ی خودت است...پاک و بی آلایش...کودکِ کودک!
رکعتِ دوم و سجده های بعدی؛ موقع بلند شدن..می پری روی کمرم...دستهایت را دور گردنم حلقه می کنی و پاهایت را دور کمرم...
نمی دانم چه کنم...به سرعت به رکوع می روم....و بعد سجده...
هرچه منتظر می مانم کنار نمی روی...بالاخره خسته می شوی و سُر می خوری...
خـــــــــــــــدا جان، این نماز کج و کوله هم قبول است؟؟!
تمـــــــام که می شود...می گویی :_مامان نمازت تموم شد؟؟
_بله مامان...
_خدا رو شُت...