دینگ...دینگ...
سبحان المبین
دینگ...دینگ...
توی این دنیای بزرگ؛
دو تا خونه ست که اگه درشون رو بزنی...یه پسر کوچولوی دو سال و نیمه در رو براتون باز میکنه!
اینی که گفتم اینقدر جدّیه که اگر کسی غیر از این پسرِ مو گندمی در رو براتون باز کرد باید برید سراغ احتمالات؛ یا نیست، یا خوابه!!!
آخه محالِ باشه و کسی در بزنه و صدای پاهای کوچولوش شنیده نشه!
محالِ باشه و بلند نگه : من درُ باز می تُــــنَم....نَـــــرو!
چون اگه بود و کسی غیر از اون در رو براتون باز کرد....شما باید لطف کنید و برید بیرون و دوباره در بزنید...
اینقدر دنیاش قشنگه....که این در باز کردن شده بخشی از کودکیش..
اینکه صدای در میاد و هیجان زده میشه و خونه رو میدون مسابقه تصور می کنه و بدو بدو میره سمت در...
آخ که خوشبحالِ همه ی اونایی که این فرشته در رو براشون باز میکنه و از پایین به بالا؛ با اون چشمای بی نظیرش نگاهشون می کنه...یه لبخند جانانه تحویلشون میده و گاهی سلام!
در باز کنِ ما....الهی که توی زندگی به هیچ در بسته ای نخوری..درهای زندگیت بازِ بازِ باز....
مبین؛
و من خط به خط تو را می بویم....