مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

قلب من...

1392/6/14 18:12
نویسنده : مامان هدي
700 بازدید
اشتراک گذاری

یاحق

این روزها مدام می پرسی مامان دوسم داری؟ بوسم تُن...مُحتم بوسم تون...یِتی دیده!

بغلت میکنم...هنوز کوچکی و می شود توی آغوشم جایت دهم...روی پاهایم می نشانمت...روبروی خودم...خوب تماشایت می کنم...سیر نمی شوم...نمی دانم چه لذتی دارد نگاه کردن به این تکه ای از خودم!

می گویمت:_ ببین مامان ، این قلب منه...دستت را میگیرم...می گذارم روی سینه ام..._این قلب به عشقِ تو می تپه!

می بوسمت و می بوسمت و می بوسمت...

راضی می شوی...این را چشمهایت می گویند!

راستی...حالا می فهمم رازِ چشم فرزند و دل مادر را...

نوبت من است..تا خودم را کمی لوس کنم.

_مبین جونم..منو دوس داری؟

دستانت را دور گردنم حلقه می کنی..درست مثل همیشه هایی که بی هوا مهربانی ات را نثارم می کنی!...فشارم می دهی..با تمام قوایت...آنقدر محکم که صدایت تغییر میکند و در همان حال می گویی:

_دوسیت دارم یه عــــــــــــــــــالمه زیادِ زیاد...دستتو بده..بذار رو دَلبم! این می تپه..دیدی دوسیت دارم!

بوسم می کنی....آنقدر که می گویی آخیش!!!

پســــــــــــــر ، دلم به بوی تو آغشته است!

خــــــــدا گاهی دلم از این بغل ها می خواهد...دلم می خواهد به قول مبین مُحتم بغلم کنی...می دانم دوستم داری...میدانم رئوفی رحمنی رحیمی...ولی گاه بچه می شوم...دلم تو را می خواهد...خودِ خودت را....بی هیچ خواسته ای ....

شکرالله الحمدلله ماشاالله

تو را دوست‌ می‌دارم‌
و با تو
دیگَرَم‌ به‌ بیداری‌ این‌ گستره‌ی‌ خاموش‌ُ آدمیانش‌ نیاز نیست!
چرا که‌ تو چهار فصل سرزمین‌ منی:
سردتر از زمستان سقّز،
گرم‌تر از تابستان‌ اهواز،
سبزتر از بهار لاهیجان،
و مطلّاتر از پاییزِ برگ‌افکن‌ چی‌چست!

یغما گلرویی
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

ملیحه مامان پریا
14 شهریور 92 11:56
عاشقانه هایت مستدام باشه دوستم


ممنون ...
مامان بهادر
14 شهریور 92 18:02
من به فدای مبین مهربانم بشم منم خیلی دوستش دارم قلبم به خاطر مهربونیاش میتپه
عزیزم بوس محکم من فراموشت نشه؟؟؟


تو قلبا مهربونی..
چشم...
هانیه
17 شهریور 92 0:39
تو چهارفصل زندگی منی....


زندگی ات دریایی...
نسرین... مامان بردیا
17 شهریور 92 1:44
عزیز دلم...
خیلی دوست دارم...
چه عکس زیبایی...
دلم برات تنگ شده بود...
آقا شدی...
ماه بودی ماه تر شدی...
ماشالله


قربانت ...لطف داری عزیزم...
ببوس بردیای خوشمزه ات رو
صدف
18 شهریور 92 22:28
هیچ جمله ای زیبایی این احساس قشنگ رو نمیتونه توصیف کنه


آخ گفتی...
مامان آراز
19 شهریور 92 11:57
چقد عاشقانه


...
زهرا(مامان پارسا)
23 شهریور 92 15:03
هزار الله اكبر بهت باشه مبين عزيزم ابراز احساساتت بينظيره قربونت برم من.


خداروشکر...
ممنون زهرای مهربونم
مونایی
25 شهریور 92 12:29
مبین مهربون و کم نظیرم...


قربونت...مونای خوبم
سپید مامان علی
29 شهریور 92 10:42
ای جونمممممممممم
فدای این مادر و پسمل مهربون و عاشق..

مبینم منم بوس محتم میخوام میدیییییی؟


:-*بله بووووسسسسس
شادی
7 مهر 92 15:27
عشق مادر و فرزندیتون پایدار .


ندا
9 مهر 92 0:29
هدی جونم گاهی چیزایی مینویسی اشکام میاد و دلم...
منم اغوش خدا رو میخوااام


تو رو که بغل کرد...
دستت رو گرفت..
مگه نه؟!