مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

غلط گیر...

1392/6/16 23:57
نویسنده : مامان هدي
401 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبین..

اولین بار...

_مامان

_هوم؟

_مامان

_هوم؟ همراه با تکان دادن سرم...( مشغول انجام کاری هستم )

_مامان نَدووو هوم ! بِدووو بله !متفکر

می خندم...چیزی شبیه قهقهه!!!خنده

_ ببخشید عزیزم...بله؟خجالت

_آفرین دختر خوب...بِدو بله همیشه...مژه

یک بار دیگر...

_مامان هدا

_هوم؟

_باز دوفتی هوم...نَدووو هوم بِدو بله!منتظر

_ وای ببخشید عزیزم...بله!

کوچولوی ریزه میزه...جامون با هم عوض شده؟! نیشخند

این دیالوگ این روزها بین ما تکرار میشه..حتی وقتی چیزی بین خواب و بیداری هستم و وسط قصه گفتن خوابم می بره...صدام می زنی..

_مامان

_هووومخواب

_ندوو هوم بِدو بله مامان جون...

یعنی نصف شب هم تو حواست جمعِ!اوه

ممنون که داری منو بـــــــــــزرگ می کنی....به معنای واقعی!

خدایا چه شیرین بنده ای داری...فتبارک الله !

شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

زويامامان آرتين
16 شهریور 92 20:02
سلام، الهي من فداي مبين كوچولوبشم كه كاراش كپي پسرك منه.
هدي جون عاشق نوشته هات هستم واگه يه روزنخونمشون انگار چيزي گم كردم. چون حرفات حرفاي دل منه. خيلي دوست دارم ببينمتون اگر تهران قرار گذاشتين يه جور منم خبر كنيد عضو ني ني سايتم هستم. تاپيك قرارم ميبينم . مرسي.


سلام زویای عزیز
ممنون از این همه لطف...
قربون پسرت که دیدمش ماشالا شاه پسریه واسه خودش..
چشم قرار گذاشتیم بهت خبر میدم حتما....
مامان ارنیکا
17 شهریور 92 0:17
وای عزیز دلم عکسهای خوشگل تو دیدم چقدر ماه شدی به قول ارنیکا مامانش اسفند دود کنه


جونم قول ارنیکا....
دخمل مینیاتوریت رو ببوس
هانیه
17 شهریور 92 0:38
هههههههههههههههههه ببوسش تو رو خدا هوار تا


چشممممممممممممم
نسرین... مامان بردیا
17 شهریور 92 1:42
خوب مامان هدی.. نگو هوم دیگه...
بگو بله...


بعله...ترک عادت دارم میکنم!
زويامامان آرتين
17 شهریور 92 12:42
مرسي عزيزم. خيلي دوستتون دارم.


از اشنایی باهاتون خوشبخت شدم...ببوس پسر گلی رو...
مامان بهادر
18 شهریور 92 18:53
هههههههه خیلی با حالی مبین جون
اینقدر ذوق میکنم وقتی نوشته های مامانت رو میخونم


حضورت رونق اینجاست عزیزم
مثل همیشه لطف داری سپیده جان
صدف
18 شهریور 92 22:31
جووووووووووون الهی دورت بگردم جیــــــــــــــــگرم . به خدا که من عاشقتم


تو مهربون ترین صدف دنیایی اخه
مامان آراز
19 شهریور 92 11:55
ای جونمی مبین
مامان هم که هیچی بلد نیست خخخخخ


من؟ نه! هیچی!
حاله ندا
25 شهریور 92 1:37
ای جااااااااااااااااااااااااااااان جانانم[

<3
مونایی
25 شهریور 92 12:32
عزییییز دل من، فدات بشم.
انقدر دلم می خواد ببینمت مبین...


زنده باشی مونای مهربون...
ما هم مشتاق دیداریم....
به شدت!
سپید مامان علی
29 شهریور 92 10:45
هدی جون خیلی نوشته هات باحاله
دقیقا تو خونه ما برعکسه .. علی رو که صدا می کنم میگه هاا یا هوم.. میگم ها نه.. میگه بلهههههه.... اما بازم یادش میره..خخخخخخخ

فدای مبینم بشم که واسه خودش آقایی شده.. هزار بار ببوسش


خوب تو خونه ما هم اولش اینجوری بود بعد اقا کوچولو شد غلط گیر
مامان ساره
30 شهریور 92 11:11
خب ندو هوم!!

ببوسش كه دلم سخت ميخوادش...


هووووم!!؟
سوسن(مامان پرنسس باران)
1 مهر 92 18:00
واااااااااای خدا...... چه پسملیه آخه این مبین...قربونت برم با این امر به معروف و نهی از منکر کردنت......نخند هدی ...به اونجاشم میرسیم


امر ب معروف!!!
یعنی خیلی بامزه میشه هههه
سوسن عزیزی
مامان کیاوش
28 آبان 92 8:39
سلام عزیزان دوست دارم من رو هم به جمع پر شورتون راه بدین . الهی من قربون همه شکوفه های زندگیتون برم همچنین ستاره عشق خودم کیاوش عزیزم .به امید دیدار حضوری همه شما عزیزان
مامان هدي
پاسخ
خوش اومدید