مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

یادته؟!!!

1392/4/29 13:06
نویسنده : مامان هدي
470 بازدید
اشتراک گذاری

یا ملک الحق المبین....

این روزها آنقــــــــــــــــدر...

آنقدر چه؟؟ هیچ چیز نمیتواند وصفِ‌ این همه تازگی و کودکی و پاکی و شیرینی را به حق ادا کند...

وقتی میگویی...

_مامان یادته رفتیم پارک؟؟ یادته هلم دادی من خندیدم...

_مامان یادته دریا بودیم من شنا تردم...عمه بشرا بود...یادته؟

_مامان یادته آ آ ی صادعی بستنی لباشتی خریدی برام....

_مامان یادته ...

و من عشق میکنم با هر کلمه ای که از دهانت بیرون می آید...که چشمانت برق میزند گویی همین دم کنار دریایی....و چنان از لذتِ بستی لواشکی ات حرف میزنی...که دهانم آب می افتد...چنان ماهرانه پارک را مو به مو تعریف میکنی که گویی یکساعت پیش پارک بودیم...و.....

این روزهــــــــــــــــا

که خاطراتت را مرور میکنی....

من هم با تو مرور میکنم..می سنجم....باز خودم را محک میزنم...

میگردم میان حرفهای کودکانه ات....میان خاطراتی که برایت خوش است....

و چه خوب می فهمانی ام.....مــــــــــــــــــــــــــادرم.....من خوب بخاطر می سپارم......یادت باشد....من سفیدم...یادت باشد چه می خواهم ثبت کنم....

همین لحظه های به ظاهر ساده....برای تو  خاطره می شود...خوب یا بد فرقی ندارد....

تو اینقدر دل بزرگی که هنوز حرفی از آن وقت های بی وقتی نگفتی....دل خوش کرده ام یادت نمانده....

یادم باشد....خدایا کمکم کن....خاطراتش را خوش رقم بزنم...

پسرم...روح و روانم....ان شاالله *یادته*  گفتن هایت.... همیشه لبخند به لبمان بیاورد....کیف کنیم با هم و بخندیم و بگویم...آره پسرم یادمه....خیلی خوش گذشت...یادمه پسرم...

خاطراتت خوش پسر....روزگار بچرخ بکامش....تا قیامت!

آمین...یا رب العالمین.....الحمدلله

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ملیحه مامان پریا
29 تیر 92 15:13
الهی همیشه شاد باشی و دفترچه خاطراتت پر باشه از شیرینی و خوشی و خنده


الهیییییییییییییییی
چه دعای نابی!
سوسن(مامان پرنسس باران)
29 تیر 92 16:39
قربونت برم که عین مردها حرف میزنی و یاد ایام گذشته می کنی.......ایندفعه که ببینمت چلوندمت حتما...حالا ببین


عین مردا....
بچلون..اصلا این داداش پرنسس بارانه...
فداشووووون
بهار
29 تیر 92 22:38
مبین!
یادته چند بار خواستم بخورمت ،دستم بهت نرسیده؟!
یادته چند بار خواستم بچلونمت،نبودی دم دستم؟؟!
مبین!
یادته گفتم تو عشقی...نفسی...پاکی...؟؟!!


یادمه...همه رو یادمه....
یادمه تو بهاری و منو عاشق روشنا کردی..
یادمه بهار باصفا جان....
یادمون میمونه.....این همراهی مهربونت رو
زهرا(مامان پارسا)
30 تیر 92 8:30
مبين عزيزم
انشاءالله همه يادته هات با شادي باشه قربونت برم.


ان شاالله.....
صدف
31 تیر 92 15:02
هـــــــــزار تا یادته اومد تو ذهنم . مُمین جونم یادته باهم رفتیم پارک ، یادته با جارو بازی میکردی ، یادته با آراد سوار اون کشتیه شده بودین و تو ناخدا بودی ، یادته دویدی و من هم به دنبالت ، یادته ..... یادته تو تولد دستت رو میبوسیدم و بوت میکردم ، یادته . . . . . مُمین جونم یادته چقدر دلم برات تنگه ؟؟؟؟؟ به خدا تنگه


صـــــــــدف....
از تو فقط مهربونی یادمونه...فقط!
از تو فقط لبخند و عشق یادمونه...
از تو فقط نگاه گرمت یادمونه...
و دلتنگ دیدن تو وآراد شیرین هستیم...
ببوسش...
شادی
11 مرداد 92 19:10
عزیـــــــــــــزم

مبین منو یادته خاله ؟
یادته بوسیدمت و بوسیدی منو ؟

یادت باشه این بار که ببینمت ، می خورمت


یادمه....خاله..یادمه
این بار...باید بیشتر لذت ببریم...خیلی بیشتر...ببوس بهاری رو