نبال!
سبحان المبین
تنِ کوچک و پاکِ بهشتی ات...زیرِ دوش آب به اندازه ی کافی دلم را برایت می میراند...
اینکه صدای در بشنوی و از سرِ دلتنگی بگویی...
_مامان نَبال اومد؟
خنده ام بگیرد بپرسم..._نوال؟
_اره ؟نَبال اومد؟
کم مانده بود از تعجب شاخ در بیاورم...
_نوال کیه مامان؟
_نَبال بی بی یه!
اینقدر فشارت دادم....زیر همان دوش...اینقدر دهانت را بوسیدم....داغی اش مستم میکند..بوی شیرش...آخ دیوانه اش هستم...ماهی لیزِ من.
این شیرین زبانی هایت هر روزم را می سازد پسر.
شکرالله ماشاالله.
+نمی دانستم میدانی! نوال اسمِ بی بی توست...من و بابا برایت نگفته بودیم تا به حال....اینقدر ریز توجه کرده ای...وقتی همه میگویند..عمه نوال!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی