مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

دیده پودَت ندارم!

1392/3/12 19:19
نویسنده : مامان هدي
366 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبین

قدمی دیگر به سوی استقلال و بالندگی...

برای بزرگ شدن و کامل شدنت...

باز هم من و تو...با هم.

قدمهای قبل مان....تفریحی بود...قصدی نداشتیم...جدی نبود!

تو خواستی...این اقدامِ ناگهانی انگیزه اش خواستنِ تو بود...

دیروز که از خواب بیدار شدی...پوشک نشدی...مثل روزهای قبل که گاهی پوشک نمی شدی...

صدای خنده و حرف زدن و برچسب چسباندنمان هر یک ساعت به یک ساعت از دستشویی خانه مان بلند می شد....

تا خوابِ ظهر...برخلاف روزهای قبل....بدون پوشک خوابیدی...

بیدار شدی...حمام رفتیم...

شب شد...بابا آمد....برایش تعریف کردم...تو گوشهایت را تیز کرده بودی.... خودت تعریف کردی...

_دیده پودَت ندارم !

باز هم هر یک ساعت دعوتی کودکانه به دستشویی...

در این بین..صدایم کردی...

_مامان بیا جیش تَردم!

خشک بودی..اما نیاز به دستشویی داشتی... این یعنی جدی گرفتی موضوع رو!!!!

شب بدون پوشک تا صبح.....و امروز روز دوم است.

تا همین الان پوشک نداری...

یک پسر دو سال و ٢٢ روزه ای که وقتی بغلش میکنم بدون پوشک است....و این یعنی قدمی موفقیت آمیز...ممنون همراهِ بی نقصِ من.

تو مرا درک میکنی..به خوبی...میدانم...همین همراهی همیشگی ات...برایم ارزش دارد...و من در قبالِ این فهم و درکِ تو...محکم تر می شوم...فدای تمام بودنت پسرم.

خدایا این مرحله صبوری و حوصله میخواهد...عطایم کن...آمین. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

هاله
13 خرداد 92 19:31
آفریـــــــــــــــــــــن به مبین و مامانش

موفق باشین

مرحله سختیه ولی با هم همه چی آسون میشه




مرحله مهم و حساسیه...!

ایشالا

ممنون عزیزم

شما هم موفق باشید


مامان طاها
13 خرداد 92 23:31
هدی عزیز بهت تبریک میگم واقعا پروژه سختی رو داری به پایان میرسونی.
این خیلی خوبه که مبین عزیز باهات همکاری میکنه قدرشو بدون.
طاها یک هفته ایی هست که منو کلافه کرده اصلا همکاری نمیکنه.
دستشویی که میریم هوس آب بازی به سرش میزنه و بیرون که میایم یادش میاد که دستشویی داره.
از پوشک گرفتن طاها برام شده یه کابوس.
اما خیلی خوشحالم که تو و مبین تونستید به راحتی این مرحله فوق العاده سخت رو پشت سر بزارید.
ببوس مبین خوشگل رو.


مریم عزیزم
مبین این مرحله ی طاها رو پشت سر گذاشت..ولی شاید چون قصدم پوشک گرفتن نبود خسته نشدم...یعنی با دستشویی و اب بازی کاملا اشنا بود...
و همینطور روز رو بدون پوشک گذرونده بود.....هی ساعتاش بیشتر میشد...تا اینکه فقط خواب ظهرش مونده بود...
که وقتی دیدم خودش نخواست پوشک بشه منم استقبال کردم..راحتی اش تو حساس نبودن من و مشخص نکردن زمان بود...خیلی وقته مبین با دستشویی و بی پوشکی و خیس شدن شلوارش و پی پی اشنا شده...
میخوام بگم..خیلی عادیه این کار طاها....
برات مهم نباشه چقدر طول میکشه..
همینکه مراحل طی بشه مهمه...
اروم اروم..
ایشالا خدا هم کمک میکنه..
صدف
13 خرداد 92 23:46
آخه تو چقدر آقایی؟ آخه تو چقدر فهمیده ای ؟ آخه تو چقدر با درکی ؟
مبارک باشه عزیزم ، قدم بزرگی برداشتی
هزار مشالا ، هزار مشالا . ووووووووووووس به روی ماهت شازده کوچولوی بدونِ پودَت


ممنون صدف مهربونم
کاملا خود خواسته بود...خودجوش..
ایشالا همینطور پیش بره..
یکم صبر کن موقع اش بشه پسرت قدمش رو برمیداره...ببوسش مهربون ترین پسر رو...هزارتا
مونایی
14 خرداد 92 13:15
مبیییییییییین تو باید خورده شی که آدم اروم بگیره ، با اون جیش تردنت .


هههههه واقعا...
با این پودت نداشتنتش...
مونا خیلی مرحله ی بامزه ایه..بنظرم...و البته مهم!
ببوس دولاسه ات رو
شادی
14 خرداد 92 16:07
آفرین مبین عزیزم که انقدر خوب همکاری میکنی با مامان .
هزار ماشالله به تو ...

ایشالله به سلامتی هدی جان .
خسته نباشی


ممنون..
ایشالا همینطور خوب پیش بره..
گرچه اصلا عجله ندارم...بازم آهسته آهسته قدم برمیداریم
ملیحه مامان پریا
15 خرداد 92 8:43
افرین مبین عزیز که همیشه اقا بودی و خدا قوت هد ی جون


ممنون عزیزم...خدا کنه بخیر بگذره..ایشالا..شما هم خداقوت!
هدی وسید یاسین
15 خرداد 92 12:08
به به پسر عاقل وفهمیده!
منم الان چها روز ه که یاسین بی پوشکه !برای خواب پشب پوشک میشه اما خواب ظهر نه!
منم هر یه ساعل میبرمش دستشویی!
اما متایفانه کماکان با پی پی کردن تو دستشویی مشکل داره !هههههه
منم ازداش گذاشتم!
ایشالا این مرحله مهم هم برای تو وهم برای من خوب پیش بره!


فکر کنم با هم شروع کردیم..من از 11 خرداد شروع کردم وامروز 5 شب و 5 روزه که مبین پوشک نداره....
ایشالا خوب پیش بریم...
جوووووونم گل پسراااااااااااااااااااا قند عسلا
مامان آراز
19 خرداد 92 14:02
ایول بابا-ماشالا مبین
خوش به حالت هدی خوب داره پیشمیره ایشالا که موفق بشی


اره خداروشکر...دعا کن قدم اول بود!
سوسن(مامان پرنسس باران)
19 خرداد 92 14:56
قربون این پسر فهمیده و آقا برم من.

امیدوارم با موفقیت این مرحله رو پشت سر بگذارید.

هدی دلم بسی براتون تنگ شده.

بازم بیاید اینورا تا نرفتین.

باشه؟


چشمممممممممممممم میایم..
سوسن منم لذت میبرم از مصاحبت ات...
ببوس پرنسس رو

خاطره مامان بردیا
19 خرداد 92 21:44
پوشگ گیرون مبارک آفرین به این مامانی با حوصله و مبین کوچولو که نهایت همکاری رو با مامانی داره


مرسی خاطره عزیز
ایشالا روز اقا بردیا...
خدایی بردیا که ثابت کرده اقا تر از این حرفاست...برو جلو!
بانو
20 خرداد 92 10:43
به سلامتي... ايشالا كه پروژه طولاني اي نباشه... من با اينكه 6-7 ماهه كه كيان رو از پودت گرفتم ولي هنوز گاهي از دستش در ميره يا گاهي لجبازي ميكنه اما از اون زمان ديگه پوشكش نكردم...


چقدر خوبه..افرین به کیانِ عزیزم
این رفتارها هم فکر میکنم طبیعی باشه..
برامون دعا کن عزیز
زهرا(مامان پارسا)
20 خرداد 92 15:33
مبارك باشه عزيز خاله. پودتو قربون..

هدي براي از شير گرفتن پارسا هم همچنان دعا كن


میسی خاله..
زهرا منم هنوز از شیر نگرفتمش...تو هم دعا کن...گذاشتم برای خونه جدید!
مامان بهادر
20 خرداد 92 17:56
عزیزم مبینم من همیشه به تو میبالم

هدی جان از اینکه پسر مستقلی داری حسابی لذت ببر


الحمدلله...
تو هم بخوای میشه...
ممنون سپیده عزیزم...دوست مهربونم
سپید ماما علی
29 خرداد 92 8:28
فدات بشم پسر کوچولو که دیگه پودت نداری.... آفرین به شما که داری مرد میشی و خودت تقاضای دستشویی داری...
افرین

اوهوم یه مرد توچولوی بی پوشت!