مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

مثلِ موتورِ اح مَد...

1392/3/7 16:19
نویسنده : مامان هدي
428 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبین

همیشه وقتی تو رویای پسر داشتن بودم...

دلم میخواست پسرم عشقِ موتور و ماشین و ....نه به اجبار...یه عشقِ خودجوش :)

از وقتی تو اومدی...منتظر بودم تا ببینم عشقِ پسرونه ات رو...

ماشین بازی میکردی...امـــا نه اونجوری که فکرش رو میکردم...تمـــام فکر و ذکرت ماشین واقعی بود...

این روزها امــــا

شیفته ی موتور و کامیون و ماشین های بزرگ شدی...

از وقتی سوارِ موتورِ عمو احمدِ پر انرژیت شدی...مزه ی خوشِ این عشق رفته زیر دندونت...

چند روزی که پیشِ عمو بودیم....هزار بار سوار شدی...دور زدی...ژست یه موتور سوار حرفه ای رو گرفتی...روغن کاریش کردی..خودت! خودِ کوچولوی دوساله ات از موتور بالا رفتی و به سختی روش نشستی..دورش چرخیدی و همـــه چیز برات به موتورِ اح مَد ختم میشد...

شده ملکه ی ذهنت!!!

هرجا موتور ببینی...میگی موتورِ اح مَده؟؟ بریم اح مد...موتور سوار شم!!!

و موتورِ سفیدِ شارژي ات رو که اصلا بهش نگاه نمیکردی ....این روزها شده برات...مثلِ موتورِ اح مد...

میای خیلی جدی بهم میگی...مامان میخوام برم معازه! بستنی میحوای؟؟ بیا پشتم بشین...سفت بدیری هااااااا....مامان موتورم مثلِ اح مده...مامان من موتور دارم...مثلِ اح مد...برم نون بحرم؟ برم بندین بدنم؟

عزیزمی که میگی: مامان موتور دوست دارم!

دنیایی که این روزها موتورِ اح مد شده پادشاه اش!

از این که بگذریم به آن میرسیم...

عشقی شیرین و ناگهانی...به انواعِ ماشین سنگین...

نمیدونی با چه شوقی تو خیابون نگاهشون میکنی...میپرسی: تامیون مالِ کیه؟؟ میگم: مالِ آقا...میگی: نه من میحوام...مال منه....من دَبار بشم!

و من فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدای تمــــــــــــــــــــامِ این دنیای پسرانه ات میشوم...

خــــدایا...شکر برای برآورده شدنِ آرزوهام...مبین ؛ نعمتی که برای من کاملترین است...شکرالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان طاها
7 خرداد 92 16:52
ای جونم
دلم برای عکست یه ذره شده بود.
نازتو قربون .
بوس برای مبین کوچولوی موتور سوار.


زنده باشی...
بوسه تون رسید...اونم رو موتور!
مامان ساره
7 خرداد 92 17:55
خاله منم سوار موتورت مي كني؟ قول ميدم محكم بگيرم... بستني هم واسم مي خري؟
عاشقتم آخه مرد كوشولوووو


اره بابا به زور سوارت میکنه..به من میگه سوار شو هیچ جوری هم راضی نمیشه نشم
مامان ساره
7 خرداد 92 17:59
هدااااااااااا
اينم يه اعجاز ديگه! آدم باورش نميشه! دقيقا همون وقتي كه مي بينم پارسا علاقه ش به ماشين و موتور و ماشين هاي بزرگ اووووج گرفته، ميام اين مطلب رو ميخونم و از ماماناي دختردار مي شنوم علاقه دخترا به عروسك بازي خيييلي زياد شده...
فكر كن!
كوچولوهاي دو ساله ديگه دارن راهشونو از هم جدا ميكنن. ديگه دارن نشون ميدن از كدوم جنس ان...
عزيزدلمممم...
فداي همه شون...

هدا جان،‌ تمااااام اتوبوس هاي شهر ما خيلي وقته مال آقا پارساست. تمام كاميونها. تمام ماشين بزرگها...
حالا داداش مبينش داره مسئوليت سيستم حمل و نقل اونجا رو به عهده مي گيره...
من به فداي اين مرداي كوچيك...


ساره..جانم
چندبار کامنتت رو خوندم...کیف کردم..
من فدای پسر بودنشون..فدای دوساله بودنشون
دامادی این شاه پسرهای ....خوشبختی و عاقبت بخیر و سلامت دعای من برای همه ی فرشته هاااااااا....ببوس پارسای شیرین زبون رو ....باید با مبین یه گفتگو و تبادل نظر ماشینی داشته باشن
مامان علي اصغر
8 خرداد 92 11:48
الهي منم هميشه دلم ميخواست پسر داشته باشم و خداي مهربون صداي منو شنيد و به من لطف كرد و علي اصغر رو بهمون هديه داد
چه دنياي كوچيكي دارن اين وروجك ها
هدي جون راستي عكس هم گذاشتم رمزشو برات ميذارم
ببوس مبين نازنين رو


خدا نگهدار این آرزوهای کوچولوی ما باشه...
ممنون اومدم دیدم...عاشقش شدم
شادی
8 خرداد 92 11:49
خب دیگه آقا شدی ، مرد شدی واسه خودت ...
فدات بشه خاله .

هدی دلم ضعف رفت براش .
تو رو خدا همین الان ببوسش


همین الان بوسیدمش...
آقا شده...از نوع موتور سوار!
مامان آراز
8 خرداد 92 21:01
اوووووووووی مبین جون تو هم عشق موتور و کامیونی؟

فدات پسر
آراز منم شدید علاقه داره-
عاشق صدای موتور در آوردنشم




آخ گفتی...نمیدونم خسته نمیشن....جوووونم پسر
الهه مامان گلسا
9 خرداد 92 11:45
جووووووووووووووووووووونم گل پسری
حسابی مرد شدیااااااااااا




اره یه مرد دوساله!
هاله
9 خرداد 92 20:19
عزیــــــــــــــزم! چه ژستی هم گرفته روی موتورش
فک کن بزرگ شده باشه و سوار موتور واقعی اونوقت تو هم پشتش بشینی ای خداااااااااا


ای جوووونم....یادم باشه اون موقع هم ازش عکس بگیرم
خاطره مامان بردیا
10 خرداد 92 21:15
ای جانمممممم. انشاء اله بزرگ می شی ماشین خودت و دبار می شی کوچولوی دوست داشتنی عکست چقدر نازه


ممنون عزیز....من اون روز غششششش میکنم
صدف
10 خرداد 92 23:33
ای جــــــــــــــــــــونِ دلم ، الهی خاله قربون اون صورتت برم با این نگاه خوشگلت به دوربین .
آراد میگه : توتور هههههه . بیا دنبال آراد با هم برین توتور سواری . دورت بگردم وووووووووووس


زنده باشی عزیزم...
وای موتور و توتور با اینا چه حالی میده...جوووونم پسرا
صوفی مامان رادمهر
12 خرداد 92 8:59
مبین می شه بزرگ که شدی موتور سوار شدی بیای و خاله صوفی رو سوار کنی ترک موتورت قول می دم همراه خوبی باشم... آخه من عشق موتورم مخصوصا این موتور هزارا


وای ولی من هزار بار دلم میلرزه با موتور...
عموش هم از این هزار ها داره دیگه...
مونایی
14 خرداد 92 13:20
فدات بشم عزیزم .
موتور سوار کوشولو ...

...

ساره کامنتت چقدر خوندنی بود .


زنده باشی...
موافقم..ساره مهربون
سوسن(مامان پرنسس باران)
19 خرداد 92 15:00
قربونت برم من مبین مهربون.

منکه خودم از نزدیک دیدم که چقدر عاشق موتور و کامیون و اتوبوس شدی.

فداااااااااای مردونگیت


هان تو شاهد منی....
فسقلی ها
یادته با کامیون عکس هم گرفت...
زهرا(مامان پارسا)
20 خرداد 92 15:26
بعد از يك وقفه طولاني...

سلام هداي نازنينم. امتحانام بالاخره تموم شد و فرصت اينترنت آمدن با دل سير نداشتم.
فقط بگم كه فوق العاده زيبا بود و عكس مبين عزيزم زيباترش كرد.
به مبين عزيزم: خاله ايشالا سوار ماشين داماديت بشي قربونت برم.


خداروشکر...ایشالا همیشه موفق باشی
دلم برای بودنت تنگ شده بود
ایشالا همه ی اقا پسرا داماد بشن...جوووونم
مریم مامان ستایش
22 خرداد 92 2:16
الهی فدات که عشق موتور و ماشین باری شدی..یه لحظه تصورت کردم ..دلم غش رفت واست شیرین عسل..


ممنون عزیزم...من عاشق این دخترونگی و پسرونگی هام
سپید ماما علی
29 خرداد 92 8:21
ای جوونم که عاشق موتور و ماشین های بزرگ شدی...

به نظرم علاقه به این چیزها تو خونه پسر هست فقط باید تجربه اش کنه تا عاشقش بشه





علی هم عاشق موتور باباشه


اره واقعا....

وای مبین دیوانه وار موتور دوست داره...همش تو خیابون میگه منم سوار بشم.خوشبحال علی...هههه...