قسم
یا حق
داریم بازی می کنیم...
باز کودک شده ام...این روزهایی که تو منِ مادر را بهترین هم بازیِ دنیایت میدانی، برایم ارزش دارد...
باز بینِ بازی تو قایم میشوی...کیف میکنی از این ابتکارِ تکراری...داد میزنی : مامان بیا پیدام تون!!!!
من میگردم....دنبال همبازیِ کوچکم....مثلا!!!
باز تو سرت را بینِ برگهای مبلِ گل گلی مان فرو کرده ای...و من تمـــامِ کبکِ کوچکم را می بینیم....
می گویم : پیدات کردم...الان میخورمت!!!
برمیگردی...سریع...نگاهم میکنی و میگویی: وایسا...منو نحور تو رو خـــــدا...
و این اولین قَسَمِ زندگی ات بود.
به همان خــــدا قَسَم....که تو را به من هدیه کرد....وجودم به نفس هایت بند است...
باش...بهترین باش..سایه ی خــــــدا بالای سرت....
قسم هایت همیشه خـــــدایی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی