مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

قسم

1392/3/1 20:12
نویسنده : مامان هدي
335 بازدید
اشتراک گذاری

یا حق

داریم بازی می کنیم...

باز کودک شده ام...این روزهایی که تو منِ مادر را بهترین هم بازیِ دنیایت میدانی، برایم ارزش دارد...

باز بینِ بازی تو قایم میشوی...کیف میکنی از این ابتکارِ تکراری...داد میزنی : مامان بیا پیدام تون!!!!

من میگردم....دنبال همبازیِ کوچکم....مثلا!!!

باز تو سرت را بینِ برگهای مبلِ گل گلی مان فرو کرده ای...و من تمـــامِ کبکِ کوچکم را می بینیم....

می گویم : پیدات کردم...الان میخورمت!!!

برمیگردی...سریع...نگاهم میکنی و میگویی: وایسا...منو نحور تو رو خـــــدا...

و این اولین قَسَمِ زندگی ات بود.

به همان خــــدا قَسَم....که تو را به من هدیه کرد....وجودم به نفس هایت بند است...

باش...بهترین باش..سایه ی خــــــدا بالای سرت....

قسم هایت همیشه خـــــدایی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

صدف
1 خرداد 92 23:31
الهی قربونت بــــــــــــرم من شیرین زبـــــــــــــون .
تو رو خـــــــدا ، خداجونم ، خودت مراقبش باش


ممنون از این دعاهای مهربونت....عزیزی
هاله
3 خرداد 92 23:22
لحظه های بازی دو نفره از اون لحظه های ناب مادریه مثل شیر دادن
گوارای وجود هر دوتون


مثل همه ی لحظه ها نابه...
ممنون
فائزه مامان مهدیار
4 خرداد 92 14:53
لذت بردم شیرین بود
خب مامانیش نخورش بچه رو الهی فداش شم
راستی منو مهدیار هم پشت دیوار قایم میشیم باهم دالی میکنیم بعد فکر میکنه میخوام بگیرمش فرار میکنه باصدای بلند میخنده
شکر خدا واسه این لحظه های تکرار نشدنی


ای جووووونم مهدیار ...
دیروز مبین من...
بوووس
فائزه مامان مهدیار
4 خرداد 92 14:54
مبین مرد کوچک خانه مامان هدی
حسین آقا تکیه گاه همیشگی هدی جان روزتون مبارک
هدی جون, خدا مردای زندگیت رو حفظ کنه


ممنون مهربون..خدا نگهدار خونه ی عشقتون باشه
مامان ساره
5 خرداد 92 21:17
يعني آقا مبين، شما اگه اين قسم رو جلوي من بخوري، تصميمم چند برابر جدي تر ميشه واسه خوردنتااااااا....
كوچولوي شيرين


هههههه منم خوردمش...به همون خداش نتونستم نخورمش...هههه
مامی گل
6 خرداد 92 16:09
وااااای منم عاشق بازی با این موشموشکام ای خدااااا مرسی


خدااااا مرسی ات بامزه بود..ممنون
سپید ماما علی
7 خرداد 92 14:55
ای جووونم که با این شیرین زبونیهات دل همه رو بردی



شادی
8 خرداد 92 11:56
وااااااااااااای !!
هدی بخدا من اگه اون لحظه پیشش بودم میخوردمش

فداش بشم که انقدر دلبر شده


دلبررررررر شیرین...خدا نگهدار همشون باش...شکرالله
مامان آراز
8 خرداد 92 21:12
ای فدای اون قسمت

مامان نخوره من که میخورمت


چقد ماشالا خوب حرف میزنه


زنده باشی...
اره ماشالا...دیگه داره کامل میشه..
الهه مامان گلسا
9 خرداد 92 11:47

جیملی نمیگی خاله ضعف می کنه
دورت بگردم خوش زبون


زنده باشی خاله
دلم برای گلسا تنگیده
مونایی
15 خرداد 92 16:14
هدی تمام موهای بدنم راست شد !
چرا ؟ نمیدونم ...


عزیزم..موناااااا
وقتی گفت منم همینطور شدم..یه لحظه!
این همه پاکی منو به آفریده اش قسم داد..خیلی شگفت زده شدم...
سوسن(مامان پرنسس باران)
19 خرداد 92 15:04
الهی فدای قسم خوردنت بشم من.

قربون شیرین زبونیات که دلم برای حرف زدن باهات یه ذره شده.


ما هم دلمون برای حرف زدن نصف و نیمه ی پرنسس تنگ شد