مهربانم
مهربانی یعنی...
زخم های کوچیکِ بسته شده ی سوختگی گردن و سینه ات در حال کنده شدن باشه و از شدت سوزش بگی...آخخخخخ...
انوقت یه فرشته ی پاک و معصوم...با چشمای جادویی و موهای گندمیش بشنوه و بگه مامان اوبی؟؟ دِدوری؟؟
اون لحظه دلت میخواد؛
فقط گوش کنی!
از مبل بیاد بالا و بگه: بِیینَم! اینداس؟؟ دودتی؟؟و با دقت و اخم بررسی کنه
و فقط نگاه کنی!
دستِ برگ گلِ بهشتی اشو روش بکشه و بگه ناسییییی...و جای زخمت رو به قول خودش مووووس کنه
و تو فقط احساس کنی!
به ظاهر بدوه و بــــــــــــره پی بازیش!
اون زمان که تو حس میکنی خوب ترینی....با یه کرم کالاندولا جلوت ظاهر بشه و درش رو برات باز کنه و روی زخمت فشارش بده و بماله و بگه ...اوووخخخ....اوب دُد؟ اوبی مامان؟؟
و تو دلت بخواد که بمیــــــــــــــــــــــــری.
....یادت بمونه که مهربونی یعنی همین!
خــــدای بی نظیر...خیالت راحت....یکی از فرشته هایت اینجاست.....مهربان ترینش برای من!
درست مثل خودت...
شکرالله