مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

حسین آقـــــا...

1391/12/26 2:05
نویسنده : مامان هدي
409 بازدید
اشتراک گذاری

سبحان المبین...

بابا....بابایی...بابادون...بابا اُدِین...

و دیشب گفتی....اُدِین آ آ.

برق از سرم پرید...برگشتم تا طرز ادایت را ببینم!!!

خیلی جدی میگفتی...اُدِین آ آ...اُدِین آ آ...اونو بده من!!!

خبر از دل *حسین آقا* ندارم.....

ولی همین که برگرده و بغلت کنه و بگه چی گفتی؟؟ و تو با لبخند رضایت تکرار کنی...و بابا بوسه بارونت کنه و بگه فدات بشم عزیزم!!! حسین اقا فدات.

یعنی...لحظه ی ناب پدری...یعنی یک دنیا احساسِ مردانه ی مردانه!

گوارای وجودت حسین آقا....

و ابنها همــــه می گویند....مبین دیگر کوچک نیست..از اول هم نبوده...می شنود...می بیند...حلاجی میکند...تشخیص می دهد...عشق را برداشت می کند...احترام را توشه می کند....نفرِ سوم این خانه است....پس ؛

مراقب باشیم.

پسر فهیم ام.....این به جا و سنجیده حرف زدنت....مرا در برابر خـــــــــدایم مسئول تر می کند...نکند برایم حکم روزمرگی و باید بگیرد.

پسرم ممنون که هر روز با پیامی کوچک....فردا را پررنگ میکنی....

خــــــــــدایا سجده ی شکرم را پذیرا باش.

+حسین آقا....خطابِ دوست داشتنی و پُر از عشقِ من به بابا حسین است....شادم برای درک این همه عشق از سوی تو...حتی با خطابِ آقـــــا. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

سپید مامان علی
26 اسفند 91 8:00
فدای اون دهن و زبون کوچیکت بشک مه اینقدر خوشگل اُدِین آآ میگی...
خوش به حال بابا جونت چه کیفی کرده...


زنده باشی سپیده جان...
خوش بحالش..
مرمر
26 اسفند 91 9:25
هدی جون لینکت کردم با اجازه


باعث افتخاره...ممنون
مامان ساره
26 اسفند 91 11:19
اين نفر سوم خانواده بودن،
اين عضو جديد خانواده بودن،
اين بزرگي حضور در حين كوچكي ظاهر،
اين همه فهم و درك و دقت و احساس در سر يك كودك بيست و دو سه ماهه،
مرا تا مرز جنون مي‌برد...
چقدر بايد شكر خدا را گفتن؟؟؟

اشك توي چشمم حلقه زد با خوندنش.
از عظمت و بزرگي بي پايان خدا با اين معجزه هاي كوچك و بي نظيرش...



معجزه های کوچک و بی نظیرش...
خــــــــــدا چقدر کوچکیم در برابرت...
چقدر به رخ! میکشی قدرتت را....
خدا زیباترین راه را انتخاب میکنی...
خدا خودت نگهدارشان باش...
فتبارک الله احسن الخالقین.
ممنون ساره
مامان ساره
26 اسفند 91 11:21
هدي خانوم و حسين آقا،
گواراري وجودتون اين كوچك شيرين تر از عسل...


ممنون...
شیرین عسل و شیرین زبون و شیرین پسرت رو ببوس
زهرا(مامان پارسا)
26 اسفند 91 14:54
عزيزم همه اينها از قشنگ صدا كردن خودت هست.تو كه اين قدر زيبا همسرت رو صدا ميكني مبين شيرين ما هم ياد ميگيره. شاد باشين هميشه.
التماس دعا


ممنون لطف داری زهرا جان اونم از نوع زیادش....من عاشق پسرت شدم
ببوسش
مونایی
27 اسفند 91 14:10
ای جوووووونم .

مبارکه حسین آقا باشه .
خیلی کیف میده .


واقعا کیف میده....از خیلی فراتر...هههه

خاله کوثری...
28 اسفند 91 11:11
جونم..باز هم مثل همیشه...(فوشول موشول شدی!!)ماشالله...به عقل وفهم جیگرطلا..

فوشول موشول))))

مامان رانیا
2 فروردین 92 22:12
صدف
5 فروردین 92 14:10
من فدای این مادر پراز عشق که معلم این شازده کوچولو بوده.
و واااااااااااااااای به حالِ دلِ حسین آقا که اگر تا به حال با یک تُنِ صدا دلش میلرزید حالا دیگه با دو صدا ، با دو گویش و با دو عشق دلش میلرزه .
شازده کوچولو خدا حفظت کنه


قربان صدف عزیز
خدا حافظ همه فرشته ها باشه
شادی
20 فروردین 92 0:21
عزیییییزم ...

قطعا" حسین آقا خیلی لذت برده .


خیلی از خیلی بیشتر.....فکر کن ب من بگه هدا خانوم...هههه حال میده هااا