مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

5ماه و19 روز

1390/8/10 13:26
نویسنده : مامان هدي
524 بازدید
اشتراک گذاری

ددا دیددا گگه دگگگا دددا دیدددا دددادددیدددا....امممم اماااااا

دیددا..اونگوووو ددد دددا دیدددا ددا زددده امممم اماا هممممم هادادا هدددددده دددا

دنههههه هه نه دددددا.......دقیقا همینا رو میگی

وای که اینا رو از اون حنجره خوشگل تو با صدای نازت شنیدن چه کیفی داره

فدای تو

الان کنارمی

دیگه دو طرف از لثه هات سفید شده کی میخاد این دندون کوچولو بیرون بیاد خدا میدونه

اخ من فدای لثه هات

کتاب تقویت هوش رو عالی کار میکنی...باهوش من...خیلی خوب توجه میکنی ماشاالله

پرفسور کوچولو

یک دو سه میشینی....بعد سقوط

البته این عکس تکیه دادی شاه کوچولو

مهربونم به همه لبخند میزنی قربون خوش خنده بودنت

فدای خنده هات

اجتماعی هستی و فقط به بعضیا غریبی میکنی..

اقای کوچکم

همونی هستی که من و بابا ارزوش رو داشتیم...باورت میشه؟؟!

پاهاتو با دستات میگیری و به سمت دهان

ژیمناستیک کار حرفه ای

به سرعت دو سه بار پشت هم غلت میزنی...که وقتی برای امارگرفتن اومدن از تخت افتادی

در هر شرایطی باشی خنده یا گریه...با شعر یه روز اقا خرگوشه دوید دنباله موشه...ساکت میشی لبخند میزنی

یک وجب سینه خیز میری اگه توپولوی بنفشت یا زرافه محبوبت جلوت باشه

عروسکای محبوب...مامانی یکم کوچولو تر انتخاب میکردی

پل میزنی و خودتو به سمت بالا هل میدی و این هم روشی برای حرکت

تا 7_8 ماهگی روروئک ممنوع شد

بازی بازی بازی...خیلی خوب بازی ها رو میفهمی.

قربون بازی کردنت

عاشق بازی با بابایی هستی و لذت میبرید هردوتون...قربونت برم که بابایی با تموم خستگیش به عشق تو دست و صورتشو میشوره شروع میکنه به بازی با تو.

بابای مهربون مبین

گوشی تلفن دست تو و من از بلندگو با همه صحبت میکنم وگرنه اعتراض میکنی!!!

هنوز هم برای جلوگیری از سکسکه نفس های تند...اگه باهات حرف بزنیم میخندی یا قهقه میزنی...باج میدی؟؟

قلقلکی هستی قربون شکل ماهت

خیلی صبوری پسرم...خیلی...ومن باور کردم تاثیر سوره ی والعصر رو....ماشاالله

 

سفید ناز ما

بدون تو میمیریم

ممنون خدای زیباییها

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان نفس
9 آبان 90 1:01
سلام گل قشنگم مبین جون باهوش که خاله فدات بشه عسلم خیلی وقته لینکی پادشاه خوشگل من!تو ارشیو پیوندایی قربون شکلت برم من.....منم دوباره اپمممممممممممممم بووووووووووووووووووس


مرسییییییییییییییی اومدم یهووووووووو
شادي
9 آبان 90 13:53
عزيــزمي
هستی
9 آبان 90 17:45
سلام دوست من منم خیلی از این کارا رو انجام میدما .با روروئکم همه خونه رو می گردم هیچ کی نباید منو ممنوع کنه D:


خوشبحالت مبین بشینه منم میذارمش دوباره تو روروئک
صوفی مامان رادمهر
11 آبان 90 9:15
فرشته کوچولوی خونه الهی که همیشه شاد و سلامت باشی... مبین خوشگلم من و رادمهر خیلی دوستت داریم... خدای مهربون همه تون رو پناه خودش صحیح و سالم حفظ کنه


رادمهر شیرین من و مبین هم دوستت داریم ایشالا دوستای خوبی برای هم بشید
مامان نفس
11 آبان 90 16:45
خاله اول از طرف من بوسش کن بعد بیا عکسامو ببین.......بووووووووووس


به روی چشممممممممم
مامان نفس
12 آبان 90 10:56
کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی از پروانه ها یادی کنیم

کاش بخشی از زمان خویش را

وقف قسمت کردن شادی کنیم

کاش گاهی در مسیر زندگی

باری از دوش نگاهی کم کنیم

فاصله های میان خویش را

با خطوط دوستی مبهم کنیم

کاش وقتی آرزویی میکنیم

از دل شفاف مان هم رد شود

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد

حرف های قلبمان را بشنود


ممنون عزیزم خیلی زیبا بود امین
مامان نفس
14 آبان 90 22:33
خاله جون من آپم.خوشحال میشم ببینمت.بووووووووس
مامان علی آقا
19 آبان 90 19:11
این پسره خیلی خوردنیه

وای یک بوس از اون لپ ت÷لش بکن




مرسی خاله جون
علی پهلووونو ببوس