آلبومِ حضور تو...
عسک...ماما عسک! بابا عسک!
این روزها مـــــا با تو...مرور خاطرات میکنیم....خاطراتی که گویی سالهاست از ان گذشته....فایل عکسهایمان را می تکانیم و به روزهای آغازت دل میسپاریم تا امروز و تو...عکسها و فیلمها را خوب تماشا میکنی...
من عکسها را رد میکنم و تو شیرین و به جا عکس العمل نشان میدهی...
گاهی از سر کودکی...فضای فیلم را میخواهی...قاطعانه!
گاهی دلتنگِ انها که دوستشان داری میشوی و حضور آن دمِ شان را میخواهی...مصرانه!
گاهی برای سوژه های مورد توجه ات بهانه میگیری!
دلبندِ مادر،
شک دارم به بودنم قبل از تو....به کامل بودنم!
تو آمدی و همه چیز را کامل کردی...روحم...احساسم...خودِ خودم....حتی عکسهای دونفره مان!
عسک دیدن با تو لذت بخش ترین سرگرمی این روزهای نوزده ماهگی شده....اینکه تو هستی و هروقت دلتنگت شدم بوسه ای خود را مهمان میکنم...
راستی عکاس قابلی شدی....کاملا آگاهانه سوژه را در کادر دوربین قرار میدهی و ثبت میکنی...
مبین؛ این البوم..لحظه های سرشار از موفقیت و بالندگی های تو را باز هم کم دارد تا وقتی زنده هستم هیچگاه کامل نخواهد بود...این البوم....باید پر از خاطره شود...خاطره هایی که تو میسازی...پُر از خوبی و لبخند و سلامتی و ...
دعای خیر من بدرقه ی لحظه لحظه ی زندگی ات پسر
خدایم هم هوایت را دارد میدانم!ان شاالله
+به زودی عکسبارانی تقدیمتان میکنم....
سکانسی از عسک دیدن با مبین!
ــــــــــــــ
ماما دایی...دایی تو؟؟(دایی کو؟)
مـــــــامــــــــــــانی! بیا...مامانی دوخته...(به عکس مامانی میگی پاهام سوخته...تا نازت رو بکشه!)
آلـــــــــه...اُُُ اُُُ...(به در نگاه میکنی و رمز بین خودت و خاله رو میگی!)
دودَر...(دلتنگش شدی و عکس شناسنامه ی امانت پیش ما را از جا کندی که بوسه بارانش کنی!)
جودو....اِِِِ اِِِِ (بازی اقاجون با تو)
عمـــــــه..عمه...خوب هر سه رو میشناسی...
دَرااااا....زهرا...دَرا عمه! ...زهرا دختر عمه است!.(زهرا سادات رو بین هزار تا بچه هم باشه شناسایی میکنی مثل دایی)
عموها رو هم خوب میشناسی
بی بی ...محاله لبخند نیاد روی لبات....بی بی برای تو یعنی بازی!
جودو..لبخند میزنی..
آتین ...یاسین رو گاهی شناسایی میکنی
الهام و مائده ...هردو مانی هستند!
یسنا هم دَرا صدا میزنی...
بقیه کاراکترها...همگی نی نی و آنوم و آآ هستند....
راستی بابایی با این همه تغییر! را در لباس دامادی میشناسی! تغییری که گاهی خود شک میکنم!
و فضای هر عکسی رو بنا به موقعیت خوب توضیح میدهی...تاب تاب عباتی...آبه...باسی(بازی)...بـــــــه (رستوران و غذا)
کافیست گوشه ای از عکس پرنده ای یا حیوانی باشد کُل عکس را بیخیال میشوی و...آن را میچسبی!
گاهی انقدر در فیلم غرق شده ای که بدو بدو میروی جلوی تی وی و از پست ال ای دی میخواهی فضای پشت را ببینی...(مثل فیلم اب بازی در دریا)
تو شیرینی...خیلی...فدات...عاشقت هستم.
ماشـــــــــــاالله