مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

منــــــــــه...ماما منــــه

1391/9/11 16:18
نویسنده : مامان هدي
324 بازدید
اشتراک گذاری

اهوازیم؛ روی مبل نشسته ام...ندا می اید و دست می اندازد دور گردنم...

لحظه های خوش خواهرانه...

دوتا چشم سیاه از ان دور نظاره گر است!

بدو بدو میایی طرفمان و میگویی : اِِِِِ بُیُو (برو)

خاله ندا میخندد و خودش رو محکمتر میچسباند و میگوید: مامانِ منـــــه!!!

تو اخم میکنی و میگی نـــــــــــــه...مَنـــــــــــه!

منه منه....منه منه....ماما منه....نه نه...منه منه

و همین سناریو را خاله کوثر با تو اجرا میکند....

خطابش کردی:

دودَر...منـــه....دودَر... منه...ماما منه دودر...(کوثر )

عشق کردم..کیف...لذت..ذوق...لبخندم را نمیشُد جمع کرد.........این منه های ممتد تو.....این حس زیبای مالکیتت...چقدر غیر قابل توصیف است....فقط احساس است و بس!

من ؛ مال تو ام....در این که حرفی نیست بچه!

من جز تو مادر اَحَدی نمیتوانم باشم!

شیرین تر از جان شده ای پسرم....مبین نفسمی بخدا قسم.

عاشقت هستیم...همه....دلبرِ کوچکِ خانه!

خدایا مبین را ببخش به مــــــــــا.....باشد امانتدار خوبی باشیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

بهار
11 آذر 91 8:13
منم عشق کردم...عاشق این کارای بچه هام...خدایا! حافظ همه فرشته های زمینی باش.


آمین.....خیلی لذت بخش بود...خیلی!
مامان آراز
11 آذر 91 11:03
الهی مبین جون

مامان هدی فقط مال تویه-میخواد از زبون خودت بشنوه منه منه گفتنتو

خیلی دوست دارم این حس مالکیت رو
و کاملا درکت میکنم -چون این حس تو آراز هم ایجاد شده
میخوان فقط مال اونا باشیم

خوب میشیم دیگه


وقتی میگه منه منه...معلق میشم..بین زمین و اسمون!
ela
12 آذر 91 7:51
خيلي خوبه. عزيزم ماشااله به اين خوشگله


مرسی
صدف
12 آذر 91 10:47
واااااااااااای هــــــــــــــــــــــــــــــــدی جونم گوارای وجودت این عشــــــــــــــــــــــــــــــــــق
کیف کردم هدی به خدا کیف کردم
از طرف من ببوسش محکمِ محکم


چشمممممممممممممممم خیلی حال میده صدف خیلی........چشم تو هم آراد رو ببوس
شادي
12 آذر 91 13:50
خاله فدات كه مامان و فقط واسه ي خودت ميخواي .


اوهوم....منـــــــه!
مونایی
12 آذر 91 16:31
به ندا و کوثر بگو انقدر بچه رو اذیت نکنن .


مونــــــــــــــــا
به عشقی که بعدش میکنم می ارزه.....خیلی!
هههه
نسرین مامان بردیا
13 آذر 91 0:28
ایشالله سایت همیشه بالای سر مبین جون باشه و مبین هم هر روز بیشتر از دیروز عاشق مامانش...


ان شاالله.....ممنون نسرین جون


مامی یاسن و یسنا
13 آذر 91 0:32
دلبر کوچک خانه مامان ماله تو تا دنیا دنیاست


میدونم...اینا هی منو اذیت میکنن خاله
الهه مامان گلسا
13 آذر 91 1:29
ای جووووونم
هدی خیلی کیف کردم
مبارکت باشه ،میدونم چه حالی کردی
ببوسش نفس رو که عاشقشم
فدای این پسر با احساس و با محبت که الحق پسر خودته


مرسی الهه همیشه مهربونم...عزیزمی....خیلی
خاله کوثری...
13 آذر 91 10:31
فدااااااااااات شم عصبانی میشی خاله.......وقتیم که بهت نمیگیم خودت میای ومیگی دودر..مننننه....پ ن پ مامان منه....عاشقتم...


هههه خوشش میاد...بهت بگه و تو باهاش کل کل کنی...هههه
الیسا
14 آذر 91 13:49
فدای خودت و مامانت ...

هدی تا می تونی تو اهواز نفس بکش ...


زنده باشی الیسا جان....
چشم....ولی دلم میخواد کنار مامان اینا تهران نفس بکشم...همون هوای الوده رو عشقه!
ساناز
15 آذر 91 0:56
آخ هدی ..

من عااااشق این احساس مالکیتهام

مادر و فرزندیتون ابدی الهی...




منم...مخصوصا وقتی خودش بهشون میگه بیاید بگید تا من بگم منه...عشق میکنم با هر منه گفتنش
سپید مامان علی
19 آذر 91 19:49
ای خداااااااااا چه لحظه شیرینی حس مالکیت این پسر نسبت بهمامان جونش


اره خیلی سپیده...خیلیییییییییییییییییییییییییی