مامانی...بابایی
یاحق...
چند روزی است...یک کوچک هفده ماه و بیست و چند روزه....
درست وقت خواسته هایش...ما را ؛ مامانی و بابایی خطاب میکند...
پسرکم ؛ نمیدانی چه میکنی!!!
فقط باید پدر شوی...ان شاالله....باید پدر شوی و ببینم ذوقی را که امروز در چشمان پدرت میبینم...
که بابایی گفتنت پدر را سیر نمیکند و بوسه های پشت هَمَت حریص ترش میکند...
و مامانی گفتنت به راستی دلم را هُری پایین میریزد...
چون برای خواسته هایت است...پشت هم میگویی...مامانی...مامانی...مامایی...مامایی...مامانی و چه شیرین است کمی دیر اجابت کردنش....چه لذتی است در شنیدن این صدا....پُر ازانرژی مثبت...برای یک عمـــــــــر!
خدا...خدا...خدا...گرفتم....انچه تاکنون درک نمیکردم....شکر برای این فرشته و رسالتش!
مبین فدایت شوم.........زنده باشی نفس مادر.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی