سایه ی مهر...
جز خدا کیست که در سایه مهرش باشیم
رحمت اوست که پیوسته پناه من و تو ست . . .
یاد عرفه ی سال 89 افتادم...
3 روز مهمان بیمارستان اهواز بودم...بالای تخت نوشته شده بود...ویار بارداری...
پرستارها میخندیدند...تابحال چنین موردی ندیده بودند!
سه روز فقط سرُم...تا کنترل شود حال بدم....
مثلا کنترل شد!!!
درست روز عرفه ...اولین سونوی سلامت جنین...مژده پسر بودن...
اشکهایم وقت سونو...و هدیه ی دکتر برای آرامشم....عکس سفید و سیاه تو!
تا آمدنت ان عکس شده بود امیدِ وقت ناتوانی و لحظه های سخت.
پسر ؛ تو همان باران رحمتی که بیابان دلم انتظارش را میکشید...
عرفه ی روزگارمان را پر از برکت وجود پاکت کردی...
و این جز نگاه مهربان خدایم نیست...شکر شکر شکر....هزار بار..
برایت دعا میکنم....پناهت ...تنها رحمت او باشد...همین!
***همان عکس سونو بعد اضافه میشود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی