قدر تو...
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجودنازکت ازرده گزند مباد
مبینم نفسم
از شنبه که رفتیم قم تن نازت ازرده شد فدات
مگه بهت نگفته بودم درد وبلات به جونم مادر...فکر کردی تعارفه جگر گوشه ام...اینو همیشه بدون که تو دنیای مادرانه همه چیز صادقانه است...
بردمت دکتر و گفت ویروس گرفتی ودوره اش 3الی5 روزه است...
5شب و5روز...عزیز دلم نه شیر میخوردی نه میخوابیدی بیتاب وبی قرار بودی فقط بغل من وبابایی اروم میشدی...وبا ما 3شب رو احیا گرفتی و حسابی گریه کردی....
مادر فدای سرفه های کوچولوت ودلپیچه هات...امسال احیای من تو بودی و پرستاری ازتو عزیزکم
الان بهتری شکرخدا
ایشالا همیشه سالم وسلامت باشی عزیز دلم
پارسال این موقع از خدا تقدیری زیبا خواستم وامسال زیباترین تقدیر دنیا تو بغلمه...هزار بار شکر
امسال شبای احیا باهم برای همه دعا کردیم...این پیامو خاله ندا داد:
خواهر مامانی...امشب دستای نینی قشنگتو بگیر تو دستات ودعا کن...خدا از دستای کوچولوش دعا رو برمیداره و استجابت میکنه مخصوصا برا خودش...
منم یادت نره میخوام اسممو تو دستای قشنگش ببری برام دعا کنی...دوستتون دارم
خدایا همه مریضا رو شفا بده و برای همه امون تقدیری زیبا بنویس...امین
مهربانم پسرم در پناه تو