ببار ای بارون ببار...
میگن بارون رحمته وباخودش برکت میاره
داره بارون میاد برکت زندگی ما...کنارم خوابیدی و زیرپتومی هر از گاهی چشمای خوشکلتو باز میکنی و میبینی پیشتم دوباره میخوابی وای که صدای نفسهات تو یه روز بارونی منو مست کرده....
مبين مادر
دیشب براي اولبن بار غريبي كردی بغل خاله سمیه و منو خواستی خيلي لذت بخش بود پسرباهوشم احساس ناامني رو تشخيص دادی و ارامشت تو اغوشم....
خوابت بد شده...ساعت خوابت بهم خورده...كوتاه و خرگوشي...مدام ميخوای من كنارت باشم...تا بخوابی..این نهایت عشقه عزیزکم ولی وقتایی که کار دارم....
پستونكتو ديگه نميگيری
تو نی نی لای لای خودتو به سمت جلو هل ميدی...يه بار نزديك بود با دهن بخوری زمين...برا همين ديگه كمربنداشو ميبنديم
يه اواز مخصوص داری كه وقت نيازهات يا تنهاییت ميخونی خيلي جالبه سوزناكه...اعتمادبنفستم خوبه عسلم...فدات بشم من که تا منو بابایی رو میبینی اوازتو قطع میکنی وزیباترین لبخند دنیا رو میزنی
وقتي دلدرد داری اگه بابایی ببرتت بيرون ساكت ميشی...خيلي جالبه بيرون رفتن با بابایی برات مثل اينفاكوله...كلا با بابایی بيرون ميری تنهايي خيلي اقایی ولي با من نه!!!!!!!!!با هر دومونم اقایی!!!!!!!
با بابایی هم میری حموم مثل یه مرد...گرچه اخرش صدات درمیاد...ولی حموم رو دوست داری.
مامانی زهرا که از پشت تلفن باهات صحبت میکنه ساکت میشی وگوش میدی وگاهی لبخند مبزنی
داری پاهاتو كشف ميكنی و مياری بالا و حسابي نگاهشون ميكنی...بازاويه 90 درجه ...با دستات تلاش ميكنی بگيری ولي كنترل نداری هنوز روشون
هنوز دمر نميشی
ولي راحت به طرفين غلت ميزنی
الحمدلله بالیدنت رو شاهدم نهال عشقم
کاَش همه روزای بارونی پیشم بودی...کاش..ولی هرجاهستی بدون که مادرت تو این لحظه وجودش پرمیشه از عطرحضور تو...ان شاالله هرجاهستی زندگی بکامت وسلامتی به تنت