مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

این یعنی زندگی!

1391/5/11 17:34
نویسنده : مامان هدي
580 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 3...ظهر گرم تابستون

مبین بهونه میگیره...

مامان مبین میخوای بریم لالا؟؟اره؟؟اره؟؟

مبین: آیه ...آیه...سرشو از بالا به پایین تکون میده لالالالا...سرشو به طرفین!

بغلت میکنم...چندتا بوس...جیگرم خنک میشه.

کولر رو میزنم و میریم رو تخت مون...

تو چی میگی؟ دوتا...دوتا....و بقیه عشق بازیت!

دراز میکشیم و دستم رو میذارم زیر سرت و شیر میخوری...

دست نوازشگرت شروع میکنه به ناز کردنم...و من میمیرم برای لطافت روحت و دست بهشتی ات پسر!

منم موهای نازت رو نوازش میکنم و برات لالایی میخونم...

دلم میخواد بدونم به چی فکر میکنی...یهو زل میزنی تو چشمام و منو عاشقتر میکنی...

من اما....هر بار که دستم میره لای موهات..میرم به فردات...به امروزم فکر میکنم...به دیروز...به اینکه کاش خوب بمونی...تا همیشه...و ارزوهامو مرور میکنم...

هنوز چشات بازه...قرمز شده ولی مقاومت میکنی...

شاید دلت هنوز لالایی امو میخواد...میبینی مادرانه برداشت میکنم...منم میخونم برات...تا چشات سنگین میشه و مژهای طلایی ات جاشونو میگیرن.

من میمونم و لالایی تمام شده...

من میمونم و زیبــــــــــــاترین تصویر عالـــــــــــــــــم

من میمونم و فرشته ی پاکم..

من میمونم و یه دنیــــــــــــــــا ارامش...

من میمونم و عطر تنت....

شیرخوردنت تموم میشه...خدای من...دهانت ...همون بوی آشنای همیشگی...

لبهای صورتیت به رسم مکیدن تکون میخوره...و من عاشق این صحنه ام!

دستمو دورت حلقه میکنم....هنوز بین دستام جا میشی...

نفسهات ؛ دمت را نفس میکشم...عمــــــــــــیق....تا باز دمم بشه...

چشمامو میبندم...

فارغ از خوبی و بدی روزگار...

آخ...ظهر گرم یه روز تابستونی...زیر باد خنک کولر...پاره تنت رو بغل کنی و بخوابی....

این یعنی آرام ترین خواب دنیا...

این یعنی خوشبختی ...

این یعنی زندگی!

شکــــــــــر برای لحظه های ناب عاشقی....شکر!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

نسرین مامان بردیا
11 مرداد 91 17:28
خوابای رنگی ببینید...



ممنون
صدف
11 مرداد 91 23:52
این یعنی عشق مادر به پاره تنش ، خدایا فقط تو از عمق این عشق باخبری پس خودت این عشق رو در امان نگه دار


ممنون از دعای قشنگت....


صدف مهربونممممم
فهیمه و صدرا
12 مرداد 91 13:17
واقعا از نوشتنت حال می کنممممممممممم



منم ندیده ازت خوشم اومده....خیلی صافی...
ممنون
خاله ندا
12 مرداد 91 18:54
خوابهایت ارام که مادرت همیشه ارام باشد


الهیییی عزیزم...دلتنگتم!
شادي
13 مرداد 91 1:43
زندگيت رو عشقه .
مبينت رو عشقه


ممنون عزیزمممممممم
مامی یاسین و یسنا
13 مرداد 91 18:16
تا دنیا دنیاست ارام ترین خواب دنیا رو برات ارزو میکنم


مرسی سمیه حان.....
سوسن(مامان پرنسس باران)
13 مرداد 91 22:27
امیدوارم زندگیتون همیشه پر از خوشبختی و آرامش باشه.....

دوستتون داریم...


ماهم دوستتون داریم...شدید مشتاق دیدار
ساناز
13 مرداد 91 23:48
همه خوابهات آروم و طلایی فرشته کوچولو


مرسی...
بانو
14 مرداد 91 12:07
br>
مواظب باش خودت خدايي نكرده نه اوتي از اون بالا پسر قشنگم ... كيان شيطون من از همين ارتفاع يا شايد بالاتر!!! اوتاد پائين خدارحم كرد...


الهییییییییییییی واقعا...خداروشکر برای سلامتیش


بانو
14 مرداد 91 12:13
(مثل اشعار مسيحايي حافظ ...) مال اين پست بود مال خواب ناز مبين عزيزم در نهايت آرامش... ببخشيد!!! ههههههه





خواهش....خیلی مهربونی بانوی عزیزم
ببوس پرنس کیان رو
مامان آراز
14 مرداد 91 13:19
چقد قشنگه خواب مارد وپسری
و چقد قشنگه زل زدنای پسری تا..........وقتی چشاش سنگین میشه و میره که خوابای رنگی ببینه

بخواب عزیز من
خوب بخواب



ممنون ...ببوس پهلوون کوچولو رو
سمیرا مامان آنیتا
14 مرداد 91 14:28
این یعنی زندگی
هر وقت که حسابی با آنیتا بازی میکنم و خنده و تفریح ... همینو به خودم میگم
ببوس مژه های طلایی پسرک طلایی مون رو


اره والا............زندگی یعنی اینا!
شیوا
14 مرداد 91 16:19
عاشق نوشتنتم هدی جونم...خواب های خوشگل ببینی مبین کوچولو


ممنون تو همیشه لطف داری شیوای عزیزم
بهار
16 مرداد 91 14:35
به امید خوابهای آروم و همیشگی برای هر دوتاتون....
به امید زندگی آروم...
و در پناه خدا....تا همیشه!!


ممنون ....ایشالا به همین زودی یه فرشته رو بغل بگیری وارومترین خواب دنیا رو داشته باشی...
صفای دلت همیشگی!
الیسا
17 مرداد 91 8:50
خواب هاتون همیشه آروم ....و زندگیتون به مهربونی های مبین گرم ....
هدی خوب خدایی داریم به والله .... کاش خوب قدردانش باشیم !

مبین مهربان را ببوس ......فراوان !


اره کاش قدرش رو بدونیم...ان طور که باید
من که خودم خیلی کوتاهی میکنم....خیلی!
ممنون الیسای خوبم برای همه مهربونیت
مامان رانیا
17 مرداد 91 13:37
خوشگل خوابیده
هدی جون شما یه نویسنده بزرگی می تونی بشی


ممنون شبنم...نمیدونی چقدر بفکرتم این روزها.....
صوفی مامان رادمهر
17 مرداد 91 14:43
روزهاتون طلایی... شب هاتون روشن.. زندگی تون به کام... این عکس مبین دل منو برد هدی... چی کار کنم ببینمتون اخه


نمیدونم....منم رادمهر رو میخوام....
هفته هاتون طلایی صوفی عزیزمممممممممم
sara
18 مرداد 91 19:49
واقعا یعنی زندگی و شادی ...

منم خوابیدن اوا رو خیلی خیلی دوست دارم ...عشق همه دنیا هستن این بچه ها


خوش باشی سارای عزیزززززز
ببوس اوا رو