سفید...
امدم بگویمت...
هنوز وقتی میخندی...زبانت...سفید است!
و من...هربارمیخندی...دهانت را میبینم...زبان سفیدت ؛خیالم را اسوده میکند!
هنور پاکی...سفیدی ...به سفیدی شیرهای روی زبانت...کاش همیشگی بود!
هنوز وقتی شیر میخوری و صدایت میکنند ...دو سه قطره ی سفید از دهانت بیرون میریزد...
هنوز دهانت برای من بوی عشق میدهد...بوی بهشت!
دوستت دارم کوچکم...خنده ی زبان سفیدت را دوست دارم!
خدایم تو را بیشتر!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی