مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

این روزها صدای خدا را حس میکنم...

1391/3/23 13:39
نویسنده : مامان هدي
615 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها..

روزهایی که کودکی نوپا مهمان همیشگی خانه مان است را میگویم

این روزها...حالمان خوب است

دیگر برایمان یکی دوسانت بلند و کوتاهی قدش مهم نیست...

دیکر برایمان دویست سیصد گرم کم و زیاد وزنش مهم نیست...

همینکه او بخندد کافی است...

بخدا راست میگویم...همسایه های دلمان را میبینیم..حالا بلند باشد یا کوتاه...تپل باشد یا لاغر...سلامت باشد!

این روزها...خدایم....نزدیک تر امده...در گوشم زمزمه هایی را میشنوم...خدایم است...دارد زیر گوشم چیزهایی میگوید..که فقط باید حسشان کنم

و من حس میکنم و هزار بار شاکرتر...

برای نوپایی که سالم است....هنوز تعادل ندارد...تقلیدش بیست است...موسیقی را میفهمد...مخاطب شده...سوم شخص شده...بازی میکند و وادارت به بازی...میخواهد و میخواندت...میخندد و قهقه ات را بلند میکند...ناز میکند و نیاز تو را صد برابر میکند...میخوابد و معصومیتش تو را تا سر حد جنون میبرد...میخورد و گوشتش بر تن تو میشود...میپوشد و تو فاخر میشوی...می افتد و تو درد میکشی...میفهمد و تو کیف میکنی...میگوید و تو اوج میگیری...اشک میریزد و تو میشکنی...

 من هم این روزها...از ته قلبم...

ارام...میگویم...خدایا ممنون...برای همین فرشته...که برای من کاملترین است....نگهش دار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

بهار
23 خرداد 91 14:15
بخند مبین ! خنده گل زیباست... خنده تو خلاصه خوبیهاست...



ممنون از کامنت های قشنگت
شادي
23 خرداد 91 16:00
همينكه او بخندد كافي است!

احسنت به تو ، كه مادري را در حق دردانه ات تمـام كردي.


ممنون شادی جون...بخدا راست میگم....سالم باشه و بخنده...
ساناز
23 خرداد 91 17:02
مثل همیشه عالی بود دوستم

خدا رو شکر برای مادریمون.....


شکر...
خاله کوثری...
23 خرداد 91 17:57
میخوابد و معصومیتش تو را تا سر حد جنون میبرد....
کوچولوی پاک....همیشه سالم باشی عزیزدل آله......


عالی گفتی خاله ی قشنگم....
ممنون برای دعای قشنگت
صدف
23 خرداد 91 23:53
کاملترین معجزۀ خدا ؛ باش ، بخواه و قهقهه بزن تا هوای خونه پر بشه از بودنت ، از خواستنت و از صدای دلنشین قهقهت


ممنون برای اینهمه مهربونی...امین
مامان طلا
24 خرداد 91 0:29
هدی جون واقعا عالی می نویسی خیلی خوب با نوشته هایت ارتباط برقرار می کنم همیشه به وبلاگت میام از مامانای اردیبهشتی هستم و همیشه خواننده وبلاگت . ماشاالله به مبینت و خدا پدرت را برات حفظ کنه حوشحال میشم به وبلاگ دخترم بیای ماهم نزدیک اهواز تو خطه جنوب آدمای خونگرم ومهربون هستیم


ممنون...اومدم سربزنم...
دوست مهربون و خونگرم...
الیسا
24 خرداد 91 8:18
آی هدی نازنین راست گفتی .... کاش همیشه بخندند چه با ما ، چه بی ما .... همین کافیست تنها ....

عشق است نوشته هایت ...عشق!


ممنون الیسای لطیف و با احساسم...
سمیرا مامان آنیتا
24 خرداد 91 13:59
باورت نمیشه
اما تا قبل از آنیتا ...
اما الان روزی صدبار میگم خدایا شکرت
خدایا خودت نگهدارش باش



خدا روشکر...انیتا فرشته است...ببوسش
مونایی
25 خرداد 91 1:18
هدی ؛

یه چیزی و مدتهاس می خوام بگم .
مدتها که نه ، 2-3 هفته ...
و بعد پست بابا ، گفتم که باید بهت بگم .

عالی می نویسی دختر .
این حس سبز و پر از نیایشی که داری ... با بابا کاملا موافقم .
تو حرفهات خدا رو میشه احساس کرد ...
بوی ناب پاکی میاد از نوشته هات ، از مبینت ... که دلم میخواد ببوسمش الان .

بنویس که حالم رو میزون می کنی رفیق شفیق .


ممنون مونا...
خیلی ذوق کردم بابت کامنت...
اخه من وب نویسی رو...اشتیاقش رو...از وب بهراد گرفتم...هنوزم...وقتی صفحه ی اول وبش رو میبینم...اون قلبای کوچولو رو...یاد روزای خوش بارداریم میافتم..که از عشق تو عاشق تر میشدم به مبین...
ممنون...ببوس فرشته ات رو
مریم مامان ستایش
25 خرداد 91 1:58
الهی همیشه لبای قشنگش خندون باشه.واقعا دیگه هیچی مهم نیست.خداروشکر


ممنون ایشالا لبای همه ی فرشته ها خندون باشه
مونایی
25 خرداد 91 12:00
ما مخلص شماییم .


شما خانومی....
صوفی مامان رادمهر
30 خرداد 91 12:40
قربون اون وجود پاکت که هر جا می ری خدا رو می شه اونجا حس کرد... همه تون همین جورین... من فدای شیرینی هاتون


همه ی فرشته ها اینجورین...همشون