ی لبخند...
ارامش جانم...
بغلت میکنم...و دستمال خشک کنت رو برمیدارم....
میدونی کجا میخوایم بریم....
تو مسیر میبوسمت...روحم تازه میشه...
چراغ دستشویی رو روشن میکنم و تو میگی هی هی...
میخوام پاهاتو بشورم...
اب رو گرم و سرد میکنم...پوشکت رو باز میکنم...
و میشورمت...
وقتی کارم تموم میشه...تو رو تو اینه میبینم...
میدونی مبین ...من عاشق این نگاه مهربونتم...
که هر بار پاهاتو میشورم...تو اینه منو نگاه میکنی و میخندی...یه لبخند...
یه لبخند که قلبم میگه داری تشکر میکنی! من فدات...
اینا همه عشقه برای من...اینا همه لحظه های با هم بودنمونه...
من هر بار که تو رو میخوام ببرم بشورم....به ذوق همون لبخند همیشگی تو اینه ات میرم....
اون لبخندت رو ....چال گونه ات رو.....تو اینه ....تا ابد...تو ذهنم...قاب کردم...
خدا...میسپارمش...نگهش دار....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی