مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

پر از فرشته...

1391/3/1 19:37
نویسنده : مامان هدي
497 بازدید
اشتراک گذاری

خانه ی ما پر از فرشته است....

دیروز...لباسهای شسته شده رو...از ماشین لباسشویی در اوردم...

تو اومدی...ازم خواستی بغلت کنم...

منم با یه دست لباسهای کم ...و با یه دست پسر کوچولوی یکساله ام رو بغل کردم...

دور زدم که بیام بیرون از اشپزخونه...

تققققققق....یه صدای بلند...اب پاشید بهم...اب سرد!

گوشه ی لباس شسته شده...به شیر کتری سرده خونمون گیر کرد و با خودش کشید و کتری سرد افتاد!

و من و تو خیس شدیم...کف اشپزخونه و قالیچه اش خیس شد...

و من ماتم برده بود....

نگات کردم...اروم تو گوشت گفتم...خدا روشکر فرشته...

سرم رو بالا بردم و گفتم شکر...برای کتری سرد خونمون...

دلم لرزید...نه برای خودم...برای تو...اخه تو هم خیس شدی...و تصور اینکه میتونست کتری داغ باشه.....وای

اونجا بود مطمئن شدم...خونه ی ما پر از فرشته است...بخاطر تو!

فهمیدم...دعای خیر مادرانه رو...

فهمیدم مهربونی صدقه ی صبح رو...

ممنون خدای مهربونم...ممنون که نگهبانمونی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

هدی
1 خرداد 91 21:37
سلام ببخشید دیر به وب خوشگلت سر میزنم
فرشته کوچولو رو ببوس


خواهش ...چشم
شیوا
1 خرداد 91 22:07
خدا رو شکر هدی جون...
فرشته ها خونه همه ماها که نی نی داریم بیاین...خوب؟؟؟؟؟


یکیش رهام نازه............وای ببوسش تپلی رو
بهناز
1 خرداد 91 23:54
سلام :لینک وبلاگ شما در سايت ما قرار داده شد.اگه مايل به تبادل لينک بوديد تا 72 ساعت ديگه مارو با يکي از عنوانهاي زير لينک کنيد guilanclick.blogfa.com بازارهای مالی تبلیغات هدفمند طراحی سایت ( یک شبه وب مستر حرفه ای شوید!) روانشناسی تحصیل و آموزش روانشناسی فردی و اجتماعی فروش اکانت سایتهای دانلود
صدف
2 خرداد 91 0:12
وااااااااااااااااااااای خدای من ، خدا خیلی رحم کرده ، خدا رو صدهزار مرتبه شکر . واقعا فقط خدا و فرشته ها نگهدار این کوچولوها هستن


خیلی رحم کرد....شکر
سپید مامان علی
2 خرداد 91 13:12
واقعا خونهی همه ما پر از فرشته های نگهبان که مواظب این کوچولوها هستند...خدا روشکر که کتری سر بوده ...خدا رو شکر بغلت واسه مبین عزیزم همیشه گرمه...خدا رو شکرررررررررر


اخ علی حونم که خودش یه فرشته ی تپل و نازه ببوسش
سمیرا مامان آنیتا
2 خرداد 91 15:05
خدا رو شکر هدی
میدونی یه بار یه همچین چیزی تقریبا برای منم پیش اومد .. تا دو ساعت دستهام میلرزید


آخ...خداروشکر....
الیسا
3 خرداد 91 12:16
هدی هیچ وقت تو شعله های جلو گاز چیزی نذار ... این توصیه همیشگی مامانم هست ...تا بزرگ نشدن ....

آخ که خدا رو شکررررر ....


اره و توصیه مادر خودم....
غفلت کردم...
خداروشکر
مامانی زهرا
3 خرداد 91 13:41
دختر عزیزم نمیدانم کدامین واژه را بکار ببرم ک شایسته وجود نازنینت باشد...تو زندگی امید منو پدرت هستی...برایت ارزوی موفقیت و سربلندی در کنار همسر و پسرنازنینت از خداوند میخواهم....


من فدات مادر....فدات...همین
صوفی مامان رادمهر
3 خرداد 91 14:11
واییییییییی نفسم بند اومد... از بس تازگیا اینا می خوان تو بغل باشن... نمی دونم چرا؟ قربونت برم پسر نازم که هنوز یه دستت تو دست فرشته هاست


اره بخدا منم دیگه بازوهام جون نداره.....همش میگه بغلللل
چقدر قشنگ دستت تو دست فرشته هاست.
خاله ندا
3 خرداد 91 14:18
وااای واقعا خدارو شکر
هدی خیلی قشنگ نوشتی.خونه ی پرفرشته.واقعا خونتون بخاطر مبین طلا پراز فرشته است


فدات خوشگلترین عروس دنیا
شادي
3 خرداد 91 15:59
هدييييييييي خدا رو شكر كه بخير گذشته.
هزار بار شكر.


اره بخدا شکر
ساناز
4 خرداد 91 23:48
خدارو شکر هدی جان خدا همیشه مراقب این کوچولو باشه الهی