مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

نام زیبای تو...زمزمه ای از نور است

1391/2/11 21:04
نویسنده : مامان هدي
617 بازدید
اشتراک گذاری

یس.....

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۱۲﴾

وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ ﴿۱۷﴾

 إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿۲۴﴾

 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿۴۷﴾

 أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۶۰﴾

 وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ ﴿۶۹﴾

أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ﴿۷۷﴾

سلام بر سوره ی یس...

همدم همیشگی من...ارامش بخش روح و روانم...امید نورانی ام...

از ماه دوم بارداری...دقیقا ٨ هفته و چهار روزم بود...هنوز قلب جنینم اهنگین نشده بود...همان روزهای بهشتی...

راستی چه شد؟! هنوز خودم هم نمیدانم....لطف مهربانم بود...و ارادت همیشگی من به قلب قران ...

تصمیمم را گرفتم...هر روز یک سوره ی یس....برای دلبندم....برای سلامتی اش...هر روز قلب قران را خواندم تا قلبش به تپش بیافتد....

و افتاد...هنوز در گوشم میپیچد...صدای اولین تپشهای قلبت را ...ومن شاکر بودم...

تجدید عهد کردم...تا وقتی تو را در اغوش بگیرم...هر روز یک سوره ی یس...

چقدر با خواندش ارام میشدم...انس گرفتم...روان شدم...دوستش داشتم...

همان روزهای طلایی...که هر پدر و مادری بعد از سلامتی شیرین تر از جانشان...انتخاب اسم مهمترین است....همان روزها...هفت مبین در دلم افتاد...

همان روزهایی که احتمال زایمان زودرس و ازمایش های مختلف تمام دغدغه ام شده بود...یس و هفت مبینش ارامش بخشم بود...

همان روزهایی که ترس از تکرار بدهای روزگار دلم را میلرزاند....خدا کنارم بود...

یادت می اید ....نجواهای شبانه ام را...قسم دادم...خدایم را...بحق قلب قرانش...بحق یس نش...قلب میوه ی دلم تا همیشه سالم بتپد....خواندم یس را و به هر مبین که رسید دعایی کردم از اعماق وجودم...

ان خواب شیرین را هم خوب یادم مانده...همان که....

با حسینم لیستی از اسمهای پرمعنی و در شان انتخاب کرده بودیم....و هر بار یکی خط میخورد...به هر دلیلی....

تنها اسمی که ماند اسم زیبای تو بود: مبین

هیچ دلیلی برای خط زدنش نداشتیم...ته دل هر دو راضی بودیم...به دلمان نشست...تو هم راضی بود...شاید چون ماهها شنیدی...اسمت را....از متن قلب قران...شاید چون بیمه ات کردم....شاید چون قلبت با ان به تپش افتاد....

یس...همدم خوب روزهای دلهره ام...

هنوز هم هوای مبین را داری...پسرم را میگویم...هشتیم مبینت را!

این پسر از آن توست....بیمه ی خودت...نذرم را یادت هست...تا وقتی نفس میکشم...هر روز یک یس برای نفسم میخوانم...

مبین,عزیز دل مادر

حواست باشد...بارسنگینی بر دوشت است...نکند حرمت اسمت را از بین ببری....

نکند یادت برود....قلبش را...قلبت را...

دعا میکنم راهت...منشت...ایمانت چون معنای اسمت باشد...آشکار.روشن.نورانی

بدان همیشه حافظت خواهد بود....قران مبین مهربان است...و خدایی که در این نزدیکی است...از همه مهربان تر است.....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

شیوا
11 اردیبهشت 91 22:02
و خدایی که در این نزدیکی است...او از همه مهربان تر است....


مبین فرفری
12 اردیبهشت 91 0:05
عزیزم مبینم چطوره بهتر شده تبش پایین امده؟


نه....پایین نمیاد هنوز داغه بچم.....براش دعا کن اب شد...
مونایی
12 اردیبهشت 91 0:18
خود خدا حافظش باشه همیشه ...


ممنون....ان شاالله
مامان آراز
12 اردیبهشت 91 0:48
خدا کنارتونه
نگران نباش


)
الیسا
12 اردیبهشت 91 7:46
خدا را قسم به قلب قرآنش ، همیشه حافظ مبینت باشد ... چه داستان قشنگی دارد این نام مرد کوچکتان ...دوستش داشتم


ممنون و صاحب اسم زیبای محمدصادقت...نگهبانش...
صوفی مامان رادمهر
12 اردیبهشت 91 9:47
قربون خودت و اسم زیبات عزیز دلم... در پناه خدا باشی همیشه


ممنون صوفی مهربونم
زهرا مامان شنتیا
12 اردیبهشت 91 11:08
خدایا به حق یس والقران الحکیم مبین خوشگلم رو با این حکایت قشنگ نامش خوب کن نامدار باشی پسرم


ممنون از دعای قشنگت
سعیده
12 اردیبهشت 91 12:23
نمی دونم چرا امروز اینقدر اشکای من سر می خورن....احتمالا صورتم لیز شده یا شادم هم دلم پیش پارساله یا شاید هم باورم نمیشه یکسال گذشته.....خدایا شکرت بابت گلهایی که بهمون دادی و الان بزرگ شدن


خداروشکرررررررررر
ام البنین
12 اردیبهشت 91 13:26
سلام عزیزم. امیدوارم انشاءاله حالت مبین جان خوب شده باشه. لفظ قلمت خیلی عارفانه و عاشقانه است. مطمئنا خداهم از اینجور دعا کردن و درد و دل کردن خوشش میاد و حاجاتت را براورده می کنه.
یکی از سقطهام 2 ماهه و بود و اخریه که یه ماه پیش بود دوسه روز مونده بود 5ماهش تموم بشه. خیلی غصه می خورم و ناراحتم. تازه داشتم حرکتهاش رو حس می کردم و یکی دوشب قبل از سقطش اولین حرکت رو روی شکمم دیدم. تو روخدا درحین گریه هات برای من هم دعا کن تا خدا بهم صبوری بده. دکترها گفتند حداقل 6 ماه باید صبر کنیم ولی اصلا طاقت نمیارم.


دختر خوب من با امیر رضا 9ماه و 9 روز زندگی کردم....امید داشتم....زایمان طبیعی داشتم...درد...ناراحتی...ولی...
صبور باش...ان شاالله سال دیگه میای و از شیطنت و شیرینی نی نی ات میگی...مطمئنم....

خاله کوثری...
12 اردیبهشت 91 15:24
قربونت اسمت برم...همیشه در پناه حق...واقعا که سعادت میخواد یس...خوندن......


فدات خاله کوثری...
شادي
12 اردیبهشت 91 16:26
در پناه خدا باشه انشالله.


ان شاالله
سپید مامان علی
12 اردیبهشت 91 20:08
هدی جون مبین چطوره؟ بهتر شده؟ تبش پایین اومده
قربون خودش و اسم پر معنیش برم ...انشاءالله که همیشه در پناه خدا صحیح و سالم باشه


نه هنوز....
ممنون عزیزم
مبین فرفری
13 اردیبهشت 91 0:09
عزیزم مبین چطوره؟نگرانم


خوبه...شکر....ممنون مهربونم
ساناز
13 اردیبهشت 91 2:01
هدی جون من شماره ای ازت ندارم ...نگران مبینم...بهتر شده؟؟

امروز برای سلامتیش همش صلوات فرستادم

خبرم کن...


ممنون مهربونم...
دعای شما بهترینه...برات میذارم...
ام البنین
13 اردیبهشت 91 9:03
سلام. مبین جان حالش چطوره؟ از روش ببوس. خدا حافظش باشه


ممنون....شکر...چشم
سمیرا مامان آنیتا
15 اردیبهشت 91 22:17
چه اسم گذاری قشنگی
به دل ما هم نشست


ممنون عزیزممم