مبين مبين ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

دنیات قشنگه...

1392/12/20 12:52
نویسنده : مامان هدي
397 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبیــــــــــــن....

عزیزِ دل

دنیات قشنگه!

کافیه ابنبات چوبیِ رنگی رنگیِ بزرگت که هنوز یه لیس هم بهش نزدی از دستت بیافته زمین! اشکات گوله گوله میریزن رو صورتِ ابریشمیت...

چشات برق میزنه وقتی بهت می گم جایزه ی امروزت یه آدامس خرسی!

یه سوزن ته گرد می تونه تو و قالی رو ساعتی به بازی بگیره...

حلزونِ وسطِ گل کلم شاید برای من فقط یه حلرزون باشه...برای تو میشه دوستم حلزونِ عزیز و یار غارت میشه...

دنیات قشنگه که دنیامونو قشنگ میکنی...وسط برف، ماشین لاستیک می ترکونه و ما نگران ...خیلی جدی می گی...بابا اگه حرکت کنی شپه میشیم می میریم! (شپه : چپه!)

اینکه از مگس و مورچه می ترسی و با یه ترس بانمک توی صورتت بهم میگی..پشره اینجاس(حشره)...مورچه داشت نگام میکرد...من به مگس ، هاااا کردم ترسوندمش !

 همین که تا گوشیم زنگ میخوره میگی مامان مووایلت رو بذار رو ساکت!

دنیات قشنگه پسرم

وقتی بهت میگم بدو برو ببین بابا چی داره می بینیه تو لپ تاپ تا بفرستمت پی نخود سیاه ، بدو بدو میای میگی چیزی نیست فیلم قرقانیه....(قرآن)

بهم میگی مامان قُرقان ُ چه جوری بخونم؟

این گُنگیشک گفتنت...اونم با اطمینان از درستیش!

همین سفارش دادنت : مامان زهرا برام سیپس بخر...فلفلی نباشه هاااا...(چیپس)

دنیات قشنگه قشنگترینم...

وقتی منو شریک خودت میدونی...مامان دوس داری الان ابنبات داشته باشی؟

همین جیگر گفتنت....وقتی از مغازه ی پرنده فروشی با بابایی میای بیرون و میگی : مامان اون مرغ جیگرا خیلی قشنگ بودن...بعد میفهمم که منظورت مرغِ عشق بوده!

وقتی خیابون شیبش به طرف پایینِ و میگی: مامان خیابون سُرمون داد!

وقتی یادی از کرج می کنی و میگی: بریم کرژ یه سر بزنیم!

دنیات قشنگه شیرین زبونم...

همین دنیای که توش قاعده و قانوناش بانمکه...دل آدمو آب میکنه...که سر آسمون داد میزنی : چرا هوا رو تاریک کردی هاااا زود هوشنش کن....ما میخواستیم بریم پارک....

همین دنیای قشنگی که نمیدونم از کجا ...نمی دونی معنیشو ولی میگی ای خـــدا از این زنگدی!

 دنیای قهر و آشتی های چند ثانیه ای...مامان من مهربونم تو هم مهربونی؟ پس بیا با هم دوس باشیم.

 دنیای چرخیدن و گفتنِ وای سَرَم گیجم داد!

دنیای غلط غلوط و خوشمزگی...وقتی از بالای سرسره میگی: سُرسُر عباسی...

دوست داشتنیِ من دنیات قشنگه حفظش کن...همه ی ما ادم بزرگا همین دنیا رو داشتیم...تو مراقب باش عزیزم، این کودکِ امروزت رو فردا محترم بشمر...بذار همیشه تو وجودت بمونه...باهاش زندگی کن..حتی وقتی یه مـــــــــــرد شدی...پسر کوچولوی شاد و پاکِ امروزت میتونه فردای مردونگیت همراهت باشه، کمکت کنه...

و منِ مامان تا ابد لحظه لحظه ی بالندگیت برام بی تکرار و ناب میمونه...چقدر خوشحالم از اینکه میدونم ثانیه ای رو از دست ندادم..بمون برام.

خــــداچقدر باید شاکرت باشم...اگر گاهی انسان بودنم دل خداییت رو می لرزونه...ببخشم...چون من تمام امیدم به خدا بودن توئه...

و مبینی که به خودت می سپارمش.

شکرالله.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

بهار
12 اسفند 92 6:27
اول صبحی چه حرفای خوششششششششمزه ای...چه دنیای خوشگلی...خیلی قشنگ حرف میزنه...من عاشق این مدلی حرف زدن کوچولوهام.فکرم میکنم شیرین ترین دوره کودکی بچه هاس... انصافا دنیای شمام با وجود مبین جون ابریشم رو!!خیلی قشنگتره!! خوشی هاتون پایدار و جاودانه!! (عکس توتاق توجاس؟؟)
مامان هدي
پاسخ
شیرین ترینه... الهی به حق فاطمیه ای که پیش روست....این دنیا رو تجربه کنی... این روزا خیلی بیادتم باز....تو دعاهامی باز....اگه قابل باشم. روزگارت خوش بهار باصفای کلبه ی آبی ما. زندگیت روشن روشن مثل روشنا...
مامان امیر حسین
12 اسفند 92 8:08
مبین عزیزم واقعا دنیات قشنگه و قشنگ تر از اون دنیای مامان هدا با توئه خدا برای هم نگهتون داره
مامان هدي
پاسخ
مامان امیرحسین عزیز خیلی به من و مبین لطف داری...ممنون از همراهیت
مامان بهادر
12 اسفند 92 16:18
امیدوارم این دنیای قشنگ همیشه برایت قشنگ و شاد باشه
مامان هدي
پاسخ
و دنیای قشنگ بهادر مهربونم
معصـومـﮧ
12 اسفند 92 21:19
چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی! منم از این زنگدی ها و دنیا ها میخواااااااااام
مامان هدي
پاسخ
شما بذار باباش بیاد..بعد با هم بسازید ایشالا
معصـومـﮧ
14 اسفند 92 2:35
ساعت 2:24... از ساعت 11:50 تا الان دارم آرشیوُ میخونم... البته هنوز 1سال و نیم دیگه مونده!!! قولاملی... مبین خوابیده تو سبد و گهواره ی لری... نوشته ی پدرت روی جعبه شیرینی... خونه ی عشقه... مروارید ها... هام هام... دِن... سایه ، آیه ، یایه... بابا زورو و مامان زورو... آلبالو... پنجره آبی... . . . . اما پست "شیر" یه چیز دیگه بود ، پُـــــر از عشق و احساس اون پستی هم که از طرف بابابزرگ مهربون مبین بود رو خیلی دوست داشتم برم بخوابم بقیه ش فرداشب
مامان هدي
پاسخ
معصــــــــــــومه جانم... چه یاد آوری قشنگی...اینقدر کامنتت برام جالب بود که منم رفتم توی آرشیو... رفتم و شیر رو خوندم و بآز پُر شدم.... ممنون از این یاد آوری ... برات دعا میکنم...جگرگوشه ات رو شیر بدی...الهی آمین. بختت سپید دختر مهربون.
مامان علی اصغر
14 اسفند 92 12:19
هیچ دنیایی به زیبایی دنیای بچه های نیست روزگارتون خوش توی این دنیای قشنگ
مامان هدي
پاسخ
و روزگار شما...
نسرین... مامان بردیا
14 اسفند 92 15:53
دنیای قشنگ مبین با توصیفات مامانش قشتگ تر شده... ایشالله دنیات همیشه به همین قشنگی بمونه...
مامان هدي
پاسخ
و دنیای قشنگ بردیات...
معصـومـﮧ
15 اسفند 92 1:40
تمومش کردم فقط بدجوری درگیر "سمنو زنعمو سنمو" شدم تو رو خدا دیگه از این کشف ها نکنید/با تشکر
مامان هدي
پاسخ
تکرار کردی؟ نتیجه گرفتی؟ کشفیات مونده...بگو کربن بند...گربن بند...اولی کمربنده..دومی گردنبنده
مامان حانیه
15 اسفند 92 10:36
قربون پسر شیرین زبون راستی من هم با این نگاه مورچه ها مشکل دارم راه حلی داشتی به من هم بگو
مامان هدي
پاسخ
من با خود مورچه ها مشکل دارمم اساسی
الهه مامان گلسا
16 اسفند 92 22:09
هدی چقدر عالی از این دنیای قشنگ نوشتی مبین خودت و دنیات و همه متعلقاتت قشنگه از بس که نفسی پسر
مامان هدي
پاسخ
ممنون عزیزم... مثل خودت و گلسات که گلید