مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

دل بازی...

1392/10/4 10:58
نویسنده : مامان هدي
645 بازدید
اشتراک گذاری

یا حق...

پســـــــــــــر کوچولوی مامان

قند تو دلم آب می کنی با این ایده هات...با پیشنهاد بازی دادنت...با هماهنگیِ بازی و فضایی که هستیم!

میگی: مامان مثلا من آقای فروشی ام!(بسته به چیزی که دم دستته، شغلت رو انتخاب می کنی..)

تو: _هر تی تِتاب میخواد...هر تی مداد رَندی میخواد...(این جمله کاملا مخصوص به خودته!)

من: _سلام آقا اینا چنده؟

تو‌ :_سلام بفرمایید...دو تومنه..میخواید؟

من :_وای چه گرونه!

تو :_خوب بیا ده تومن!

من :_نه همون دو تومنی رو بدید! (اموزش غیر مستقیمِ بیشتر و کمتر) ممنون آقا...

تو :_ خایش می تونم!!!

..................

مامان مثلا من دزدم تو پلیسی...من فرار می تونم تو بیا منو بدیر!

و من باید دنبالِ یه دزدِ کوچولوی خوشمزه بدوم که قلبمو برداشته و مال خودش کرده....وقتی هم می گیرمش توقع داره با یه ببخشید آقای پلیس همه چیز تموم بشه...

_مامان حالا من پلیسِ مهربونم...تو دزد بداخلاقی!

می دوی دنبالم....وقتی بهم نزدیک می شی...می گی :_ فرار نَتون! من تاریت ندارم...من پلیس مهربونم! فقط می خواستم بگم دیده دزدی نتون!

می دونی حتی پلیسای دنیای بچگیت هم مثلِ‌ خودتن!

_مامان حالا من پلیسِ بداخلاقم....تو دزدی..._ ایست! پلیس بداخلاقم من! فرار نتون! الان دَسدیرت می تونم!

راستی یه تفنگ هم این وسطا هست...اگرم نبود....انگشت اشاره اتو می کنی تفنگ و تیو تیو ...تیو تیو...

اینقدر قشنگ حس می گیری...که گاهی عمدا دلم میخواد دستگیرم کنی! بعد دستای کوچولوت رو دور پاهام حلقه کنی محکم! و منو ببری یه گوشه بشونی...چشم تو چشمم زل بزنی و با اخم بگی...چرا دزدی می تونی...دزدِ خوبی باش! مهربون باش! منم بگم اگه یه بوس بدی دیگه دزدی نمی کنم...وقتی بوس رو ازت گرفتم و بهم مزه داد ...هی ازت باج بگیرم و تو بفهمی دارم بازی رو خراب می کنم...بزنی زیر همه چیز و بگی...مامان بازی تون...هی ندو بوس بده بوس بده!

منم بمیرم برات.

.................

راستی وقتی دوتور مبین می شی...تموم دردام یادم میرم...همون نگاهت...عطر موهات...گرمی نفس هات..لطافت دستای بهشتی ات خوبم می کنه....اصلا همین صدات....آرومم میکنه!

وقتی هم که به دستور تو جامون عوض میشه و من دکتر می شم و تو مریض...تنها تجویزم برات بوووووسه هامه! که بازم اعتراضه تو رو دنبال داره...

این روزا روی دندون پزشکی مانور میدم...

..................

 گاهی یه چیزی پیدا می کنی و دستت می گیری و می گی : _من پیرمردم! صداتو می لرزونی...کمرت رو خم می کنی..دستت رو می لرزونی و می گی...پدر جان برو تنار میخوام برم خونمون...

منم می شم یه پسری که کمکت می کنم...

و...

................

گرگ بازی هم که جای خودشو داره...یکی گرگ میشه...دُردِ مهربون...دُردِ بداخلاق...دُردِ بَجنس...دُردِ دُرُسنه!

اون یکی هم هر حیوونی که دلش خواست میشه و از دست گرگ فرار میکنه...

جالب اینه که وقتی تو گرگ مهربونی واقعا مهربونی! یادت میره گرگ بودنت رو ...و مهربونیت رو به حق ادا می کنی...

.............

من عاشقِ‌ این هرلحظه بازی کردنتم...

اینکه لحظه هامو پر می کنی...با عطــــــــرِ خوش بازی.

 خـــــــــدای بی نظیرم...ممنون برای تموم لحظه ها....شکرت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

نسیم(مامان پرنسس باران)
4 دی 92 14:48
ای من بفدای اون ابتکار و خلاقیتت برای بازیهای قشنگت بشم . ... خوش بحالت مبین ... چه همبازی خوشگلی داری ...... میبوسمت پسرک زیبا ...تو هم همبازی خوشگلت رو ببوس از طرف من ....
مامان هدي
پاسخ
وای نسیم! این همبازی همبازی که میگی منم یعنی!؟ پس یکی طلبت... بهش گفتم بوسید
مامان بهادر
4 دی 92 15:38
به مبین بگو بیاد با من بازی کنه من که حریف پسرم نشدم بیا با من بازی کنه ببوس مبین مهربونمو چهره مبین ارامش خاصی داره خیلی دوستش دارم خدا حفظش کنه
مامان هدي
پاسخ
آی یعنی کیفی میکنه یکی بهش از این پیشنهادا بده سپیده... آرامش چهره ی مبین برای تو مثلِ لبخند بی نظیر بهادرِ برای من... خدا حفظش کنه برات
معصـومـﮧ
4 دی 92 16:33
کاش همه ی کلمه ها "ک" داشت! تی؟ توجا؟ نتون! تیو تیو .... عاشق این حرف زدنای خوشمزه تم دوتور مبیــــــن
مامان هدي
پاسخ
آره....تاش همه تلمه ها(ک) داشتن.... این روزا بوی تصحیح میاد... پسرک داره بزرگ میشه....
زويامامان آرتين
4 دی 92 19:07
خاله هدي تو وپسركت خيلي ماهين .خيلي نوع نوشتنتونو دوست دارم . آرتين منم آب ميوه فروشيش حرف نداره، جديداًبه قيمتاش يه نيمم اضافه شده. مثل دو تومن ونيم .دنيايي دارن اين فرشته ها .
مامان هدي
پاسخ
ویییی پس باید بیام پیشش یه اب طالبی بخورم... قربونش برم... چنده اونوقت؟؟ دو و نیم! مشتریش میشم...ببوسش مهربون
زويامامان آرتين
5 دی 92 2:38
خاله ارتين آبه موز و اب خربووووزه واب ليمو تلخخخ (همون ليمو شيرين خودمون ) ميفروكشههه. يه روز بايد بيايين براتون يه آب ميوه مخلوط بزنه. چه شوددد . بوووووووس
مامان هدي
پاسخ
میگم هاااا من به یه بوس آبدار هم قانعم....
زويامامان آرتين
5 دی 92 18:12
اي جانم. شما جون بخوايين ما حاظريم.
معصـومـﮧ
6 دی 92 14:14
پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا وندر آن باغ کسی می خواند ، که خدا هست ، دگر غصه چرا؟ آروز دارم : که خورشید رهایت نکند غم صدایت نکند ظلمت شام سیاهت نکند و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند! تولدت مبارک
مامان هدي
پاسخ
چقدر آرام بخش بود ممنون معصومه جان دختر دی ماه...
فرناز مامان ایلیا
7 دی 92 4:37
خدییش کلی حال کردم با حرفهاش ههههه خدا حفظش کنه عزیزمممم
مامان هدي
پاسخ
اخه وقتی این دوسال و نیمه ها این حرفا رو میزنن خوردنی میشن
صوفی مامان رادمهر
9 دی 92 8:40
آقا پیرمرده می شه بیای خونه ما چهارتایی بازی کنیم؟ شیرین زبون...عزیز دل خدا حفظت کنه
مامان هدي
پاسخ
آره هی اینا پیرمرد و فروشنده بشن هی ما بخوریمشون..
خاله ندا
12 دی 92 2:01
بازی با تو رو دوست دارم عشق خاله خودت دیالوگارو هم ب ادم میگی شیرینم
مامان هدي
پاسخ
یعنی این دیالوگ تعیین کردنش تو حلقم...نمیذاره بازیگر یکم از خودش خلاقیت نشون بده..همه روخودش میگه....کارگردانیه ایشون!
maman rania
12 دی 92 7:17
ay jan
مامان آراز
15 دی 92 12:35
خلاقیتت رو عشقه پسر خان خیلی شیرین حف میزنه
مامان هدي
پاسخ
یعنی یه کارگردانیه واسه خودش!
مونایی
17 دی 92 15:45
فدات شم عزیزم، با اون چشمای زیبا و چاله گونه های دوست داشتنی ت. بازی هایی که می کنید، یه رنگ و بو رو میدن... ما هم این روزا، پلیس داریم! از نوع راهنمایی رانندگی ش البته! آقای دکتر داریم... آقای ماهی فروش، آقای گل فروش! اجناس هم معمولا" 1000 تومان.
مامان هدي
پاسخ
آخ فداش خوب مونا پسر ماشینی که تو داری...بایدم پلیس راهنمایی رانندگی بشه! وای دکتر...چقدرم بهش میاد ماهی فروشم که بخاطر رگ جنوبیشه اون گل فروشی هم بخاطر احساسشه... چ پسر ارزون فروشی..مبین تو دو تومن گیر کرده!