دو سال کامل!
یا لطیف..
عزیزترینِ مادر
خواستم شبِ تولد حضرت فاطمه از شیر بگیرمت...
هیجانم درست مثل روز کنکورم بود...مثل روزهای قبل از ازدواج....مثلِ روز زایمانم...مثلِ...
تصمیم را گرفته بودم...درست شبِ قبل اش...
بابا حسین...چیزی گفت...
از من خواست که تا دوسال کامل شیرت دهم...
دوسال کامل...!
یعنی درست از ٢٠ اردیبهشتِ ٩٠ تـــــــــــــــــــــــــا ٢٠ اردیبهشتِ ٩٢!!!
و من به احترام همسر و پدر...چند روز دیگر با عشق شیره ی جانم را تقدیمت کردم...
چیزی به پایان نمانده...امـــــا، آرام ترم....خیلی...تو هم همینطور...
شیره ی جانم هزاران بار گوارای وجودت نازکت....بهشتی کوچکم.
خدای مهربانم....بی نظیرم...رحیم و بخشند ام....رسم بندگی ات را چه خـــــــوب این پیامبرِ کوچکت این روزها به من می آموزد...شکر برای همه چیز.
الحمدلله.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی