مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

یه دره!!!

1392/2/10 19:49
نویسنده : مامان هدي
437 بازدید
اشتراک گذاری

_سکانسِ مادرانه...

بعد از ده روز...یهو هوسِ شیرم رو کردی...اومدی بهم میگی...

مامان می می میدی؟؟

گفتم نه پسرم...بزرگ شدی...تپش قلب گرفتم...انگار انتظار نداشتم...

سرتو کج کردی و تو چشمام خیره شدی و گفتی...

مامان یه دَره!! مامانی یه دَره بده بحورم!

حال آن لحظه ام وصف نشدنی بود!

مـــــــادر باشی و جگرگوشه ات چیزی بخواهد که داشته باشی و حق اش باشد و ندهی!! بخواهد آن هم اینگونه...خواهش کند و تو....

سخت بود...سخت!

_سکانس کودکانه...

خانه ی دوستِ عزیزمان هستیم...

تو و یسنا دخترکِ پر از شور و هیجان با آن برقِ چشم های خوش رنگش! بازی می کنید..

تاب تاب عباسی را که سمیه زیر لباسها از دید شما پنهان کرده بود را پیدا کردید...گویی کشفِ بزرگی کرده اید....هیجان زده می ایید...

تاب وصل می شود...به شرطِ ها و شروطِ ها!

یسنای شیرین زبان در جواب مادر می گوید...میدارم مبین دوار شه!

و خود زودتر از تو طالبِ نشستن می شود...

کنار تاب ایستاده ای....منتظرِ نوبت ات...می گویی...یَدنا یه دَره بدار دَوار شم...یه دَره!!

الهی مادر هزار بار فدایت...دلم آن لحظه برایت پر کشید...

خدایم...همین که به قولِ مبین یه دَره نگاهت به ما باشد برایمان کافیست...

الحمدلله....لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مونایی
10 اردیبهشت 92 20:24
هدی ، قلبم ایستاد برای سکانس اولت .

این مدت ، هر مطلبی از شیر و شیر دهی و از شیر گرفتن می خونم ، اشک تو چشام حلقه می زنه ...


مونــــــا ...چقدر دل نازک شدیم این روزا مگه نه؟؟
مامان آرنیکا
12 اردیبهشت 92 2:13



خاله کوثری...
12 اردیبهشت 92 2:18
هدا هدا هدا...............آخ...چقدر شیرینه این نفس.....بهش بگو تو نمیخواد حرف بزنی...یه دره..وایی بخورممممش...سکانس مادراااااااانه ات....خواهرعزیزم...


بهش میگم بیشتر حرف میزنه....هههه
مامان آراز
13 اردیبهشت 92 21:32
آخ قربون اون یه دره گفتنت


زنده باشی....
زهرا(مامان پارسا)
13 اردیبهشت 92 22:32
هدا هدای عزیزم نمیدونم چی بگم.
فقط میتونم بگم که مادر شدن خیلی سخته و البته شیرین.
تو اینقدر خوبی که خدا کمکت میکنه عزیزم.
الهی من قربون اون یه دره تو بشم. ماشاءالله بهت باشه.


زنده باشی...
می بینی یه دره حرف میزنن دل ما رو یه دنیا اب میکنن..
تو خیلی مهربونی..من ندیده دوستت دارم
شادی
14 اردیبهشت 92 16:39
هدیییییی دلم کباب شد برای مبین ت و برای خودت

براتون صبر میخوام از خدا ..


آمین..
فسقل دل اب میکنه
سوسن(مامان پرنسس باران)
14 اردیبهشت 92 19:27
واااااای هدی...دلم خیلی گرفت...

قربونش برم من...


اره دل منم گرفت....سخت بود
خاله ندا
14 اردیبهشت 92 20:25
وای فدات شم دل سنگم اب میشه با این حرفت جووووووووونم


اخخخخخخ گفتی..
صدف
15 اردیبهشت 92 10:54
"" خدایم...همین که به قولِ مبین یه دَره نگاهت به ما باشد برایمان کافیست ""
برای ما هم کافیست کاش لایق اون یه دره نگاه خدا باشم
هدی نمیتونم برات بگم چقدر حالم بد شد . خدایا خودت این روزها رو به ثانیه برگردون


صدف من دلم میخواد تو همیشه خوب باشی...تو عزیز دلمی اخه..
آمین
فرناز مامان ایلیا
16 اردیبهشت 92 3:13
اشکم در اومد...قربون اون یه دره گقتنش...بووووس. دلم خواست بغلش کنم.


عزیزمی فرنازی.....منم دلم آب شد..
بانـــــــو
16 اردیبهشت 92 8:49
سلام هداي عزيزم.....
قربون حرف زدنت ممي خوشگلم ..... تو بزرگم بشي همون ممي خاله هستي دلم برات يه دره شده بود... مامانش يه پست عكس بذار لطفاً


به روی چشم...بانو جانم چندتا پست پایین تر یه پست رمزدار هست...برو ببین
هاله
16 اردیبهشت 92 17:20
سکانس اول: اشک....
سکانس دوم: دلم غش رفت یه دره!


عزیزمی....
مامان طاها
20 مهر 92 13:57
دقیقآ میتونم احساستو درک کنم.
و فقط میتونم آرزو کنم که خدا خودش بهت آرامش بده.


ممنون از درک حس
مامان طاها
20 مهر 92 13:58
با کمی تاخیر روز کودک رو به مبین دوست داشتنی تبریک میگم.


ممنون روز طاها جونم تبریک