مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

خوابیدی...

1392/2/9 16:54
نویسنده : مامان هدي
413 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبین

می خواستم تا تولدت چیزی ننویسم...

نه اینکه خواسته ی دلم باشد...دست و دلم به نوشتن نمی امد...منم و یه دنیا احساسِ کاملا مادرانه!

هنوز دلتنگِ خواب ظهرمان بودم...دلتنگِ شیر روزت....دلتنگِ آرام کردنت با شیره ی جانم...

و دلهره ی شیرِ شب با من است...

شوقِ دوسالگی ات تمامِ وجودم را گرفته...

و...

تکلیفم با دلم معلوم نیست!

امروز...تو بعد از یازده روز گذشتن از قطعِ شیر روز...بالاخره خوابیدی...

آن هم نه با محبوبِ همیشگی ات..نه با من...

با تابِ آبی...دلت را به آن خوش کردی...خواندی تاب تاب عباسی..حودا منو ننداسی...و چشمانت بعد از یازده روز آرام شد...دلت اما نه...

صدایم کردی..مامان حوابم نمیاد....نمیحوام بحوابم...گفتی و گفتی تـــــــــا خوابیدی...

شبیه عکس یک رویاست تو خوابیدی جهان خوابه...

تو خوابیدی...من امـــــا بی تو خوابم نمی برد...

این روزها پُرم از هوای بودنت....لبریزم از خواستنت...و قلبم...

قلبم می خواهد کنده شود!!!!

تو بزرگ شو مبین...همین برای من کافی است...

از اینها برای من فقط خاطره ای شیرین و سخت باقی می ماند ....

خدایم...چقدر این روزها احساست میکنم...درست نزدیک تر از رگ گردنم...به همین نزدیکی....شکرالله.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان بهادر
9 اردیبهشت 92 18:46
من فدای اون چهره پاک و معصومت بشم خیلی اقایی مبین عزیزم دوست دارم همیشه اروم بخوابی و خوابهای خوش ببینی


ممنون سپیده ی مهربونم...آمین
الیسا
9 اردیبهشت 92 19:01
امان ازدل مادرررررر ...

دلتنگی هایت را می فهمم نزدیک... لمس می کنم واقعی ...

اینها بزرگ می شوند و ماااا می مانیم در همان نگاه اول .

بالندگیشان با سلامتی و شادی ... دستان کوچکش را از دور می بوسم مبادا خوابش بعد 11 روز ترک بردارد .
هدی محمدصادق هم از خواب نیمروزی گریزان است فعلاااا ...اینهااا یعنی همه رشد ... یعنی اقتدار کودکی ... یعنی خدا را شکر .


چقدر بهم ارامش دادی..
یعنی رشد...
و همین آرزوی هر مادری است...
عافیت و عاقبت بخیر باشند ان شاالله...
صوفی مامان رادمهر
10 اردیبهشت 92 9:12
فرشته ها وقتی می خوابن آدم دلش براشون ضعف می ره... چقدر نازنین خوابیده این اردیبهشت ماهی 2 ساله...


ممنون عزیز...ببوس دوساله ی بهشتی ات رو
خاله کوثری...
10 اردیبهشت 92 12:29
ای جوونم...فرشته ی کوچولو...
قربوون شکل ماهت...آفرین پسر..افرین که مثل یه مررررد خودت خوابیدی...
هدا افرین به دل بزرگ خودت...مبینم خدا صبرت بده...ههه



اولا هدی! ههههه
اره خواهر...فداش بشم..خیلی آقاست...
الحمدلله
زهرا(مامان پارسا)
10 اردیبهشت 92 16:26
قربون اون قيافه عزيز و معصومت بشم من عزيزمممممم.
انشاءالله اين روزهات رو به سلامتي و راحتي طي كني عزيز دلم.
هدا جون حق داري گلم. ميدونم دقيقا چه حسي داري.


ممنون از این همه مهربونی..از این همه همراهی...این همه درک...
شکر برای بودنت
هاله
10 اردیبهشت 92 17:17
حال و هوای دلت حال این روزهای منم هست میفهممت

مادری دنیای عجیبیه....




عزیزم...میدونم...دریای شیرینت رو میخوای از شیر بگیری....


مونایی
10 اردیبهشت 92 20:25
الهـــــــــــــــی من قدات بشم مبین عزیزم .



هدی ببوسش ، ب جای من .




زنده باشی مونای عزیزم...

بوسه هم به روی چشم


مامان آراز
13 اردیبهشت 92 21:35
چه پاک و معصوم خوابیدی-

هدی جون خیلی خیلی سخته
خوشحالم که تا الانش موفق بودی-من هنوز شروع نکردم-شدید میترسم و مقابل گریه های آراز نمیتونم تاب بیارم

چه برسه گریه های وسز خواب-واقعا نمیدونم چیکار کنم-نیازمند راهنماییهاتون هستم


خیلی سخته....
خیلی!
هستم..پیشت دوستم...یاعلی بگو
rozgooll
14 اردیبهشت 92 12:34
ey diiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiz
شادی
14 اردیبهشت 92 16:41
هدی روزهای سختیه ، خیلی سخت !
هم برای تو و هم برای مبین .

دعا می کنم به سلامتی و آرامش پشت سر بذارید .



ممنون عزیزم...خداروشکر
تو و بهار گذروندید...
سوسن(مامان پرنسس باران)
14 اردیبهشت 92 19:24
قربونت برم من...دقیقا عین فرشته ها هستی..

معصوم و دوست داشتنی...

خوابهات همیشه رنگارنگ و زیبا باشه..


تو همیشه به ممی لطف داری..
ببوس پرنسس رو
صدف
15 اردیبهشت 92 10:41
بمیرم برای دلت ، بمیرم برای احساست ، بمیرم برای اینهمه مهربونیت .


زنده باشی عزیز دلم...
مامان طاها
20 مهر 92 13:59
چقدر ناز خوابیده گل پسرمون.
خدا نگهدارش.