دوست ترت میداریم...
یا لاحول و لا قوه الا بالله .....
سه تایی داریم با هم بیتاب میخونیم...هدا و تو و حدین!
کتابهای جدیدی که هدیه گرفتی و عاشقشونی...گاهی ما از تو میپرسیم و گاهی تو از ما...این جیه؟؟
اینقدر شیرین گفتی: اتوبو(اتوبوس) پَنداب(سنجاب)ایرس(خرس)موتو(موتور)...
که بابایی طاقتش تموم شد و بوسه بارونت کرد! اینقدر بوسیدت....وبوسیدت.......
که داد زدی :بــــــــابــــــــایی نَ تُن!!!
هزار ماشاالله.....هنوز شیرینی اون کلمات جدید زیر دندونمون بود....این *بابایی نکن* رو آخه چجوری هضمش کنیم....
اخ که گفتم بابایی بازم ببوسش....به نَ تُن! می ارزه!!!!
مبین ؛هر روز به یقین
به اندازه ی مثقالی بیشتر
دوست ترت میداریم....
و تمام توکلم به اوست ؛ به خدایی که در همین نزدیکی است و...... بس.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی