مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

مهمونِ خونه ی ما...

1391/10/20 12:09
نویسنده : مامان هدي
375 بازدید
اشتراک گذاری

هوالمبین...

اگر اومدید خونه ی ما و یه کوچولوی بامزه ی ١٩ ماهه بهتون گفت مَمَنتی...ترجمه ی معادلش میشه...سیب زمینی!

اگر مهمون ما شدید و یه کوچولوی ١٩ ماهه با صدای ظریفش بهتون گفت با بو بَ...مطمئن باشید ازتون بادکنک میخواد!

اگر خونه ی ما بودید و کوچولوی ١٩ ماهه ازتون درخواست دَن دین دی یا دَن دَ نی کرد...خودتون باید تشخیص بدید نارنگی میخواد یا صندلی!

اگر میزبانتون یه کوچولوی ١٩ ماهه بود با موهای طلایی و ازتون درخواست دیتاب کرد...براش کتاب بخونید!

اگر این کوچولوی ١٩ ماهه بهتون گفت دَسب...حتما یا چسب میخواد یا برچسب های عروسکی دیده!

اگه کوچولوی 19 ماهه بهتون یه چیزی نشون داد و گفت دی دید دا....خوب دقت کنید ستاره رو میبینید!اگه نمیبینید بهش بگید اوش؟ (کوش؟) اون بهتون نشون میده!

شما بیاید اونه ی (خونه) مـــــــا...بذارید ممی میزبانتون بشه...به گویش ممی جی عادت میکنید...

پیشش بیجین(بشین)تا براتون سی دی المون(المو) هم بذاره... دادائو(کاکائو) تعارف میکنه و دودولا(شکلات) میاره براتون ...هوس ایار و ممک (خیار و نمک) هم کردید کافیه بهش بگید...شاید هم دعوتتون کن که..بی یَص! (برقص) برقصید باهاش...ولی باید بَدَلش(بغلش) کنید!

شما مهمون ما بشید با این میزبان به این کوچولویی بهتون بد نمیگذره!

میتونید از یَنا (یسنا) و آتین (یاسین) بپرسید!

خدا ممنون که مهمون هر لحظه و هر آنِ زندگی مایی...بهتون خوش میگذره؟ شکرالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان آرنیکا
20 دی 91 14:11
ما که از خدامونه

خوب پاشید بیاید....ماهم از خدامونه...

بهار
20 دی 91 14:44
19ماهگیت مبارک مبین کوچولوی من!
اووووووه خونه تون خییییییییلی دوره!!!من چه جوری بیام آخه؟

من الان هوس ایار وممک کردم که مبین برام بیاره...دادائو هم میخوام...حالا چی کار کنم؟

ممنون همیشه بهارباصفا...اولین نفری همیشه..
راستی خونمون خیلی هم دور نیستااااا کاش بشه بیاید ممی میزبان خوش روییه...هههه
تازه دادو... دندال هم میاره....هههه

الهه مامان گلسا
20 دی 91 17:37
قربونت برم میزبان مهربون
وای که چه حالی کردی با ایار و ممکت
ههههههههه
گلسا هم میگه ایار کلا گلسا با خ مشکل داره
خیلی شیرین زبونی عسل
هدی ببوسش آبدار


قربون گلسا برم...
شما هم بیاید خونمون....با هم ایار بخورن...ممکش با خودشون...
چشممممممممم
شادي
20 دی 91 21:01
خب دقيقا من الان بايد چيكار كنم ؟
وقتي دلم ميخواد محكم ببوسمت و بچلونمت اما نميتونم

اون " ممك " گفتن رو فدا پسر

خوب با بهار بیاید خونمون دقیقا....
زنده باشی عزیزممم ببوس بهار و

مونایی
20 دی 91 23:38
ای جااااااااااااااااااانم .



مامانی یه فرشته
21 دی 91 8:08
آه عزیز دلم الان دلم می آد ( می خواد) که بهورمت ( بخورمت) ممک هم نمی هام ( نمیخوام) اودت ( خودت) یه گوله ممکی ... بوس بوس بوس عزیزم ماشا الله ماشا الله ماشا الله ادا ( خدا) ی مهربونت همیشه همراهت و یارت باده ( باشه)


ممنون اله...چقدر مهربونی...بهم دودولا هم میدی؟
زمان فرود فرشته ات نزدیک ان شاالله....

دایی محمد شهاب
21 دی 91 11:09
مبین عزیز دایی خودت ایاروممک هستی یک دونه دادائو به دایی بده مبین بیا پیشم با هم بازی کنیم دلم برات تنگ شده بوسسس


دایی فدات بشم من....اخ شهاب اگه بدونی چقدر دلم میخوادت پسر....قربون شکل ماه هر دوتون!

خاله کوثری...
21 دی 91 12:25
الهیی دوووورت بگردم...عشق خاله...دلم برا ممنتی گفتنت.که هیچ ربطی به سیب زمینی نداره تنگ شد......ممی تو بیا اونمون...
(دی دید دا)خیلی سخته واقعا...!!
بووووووووووس شکل ماهت...


اره یادته تو مهتاب گیر داده بود ممنتی...هههه
دی دید دا رو نمیدونم از کجا اورده
مامانی یه فرشته
21 دی 91 13:18
دادائو هم میدم اصلا یه دنیا هوراکی( خوراکی) رو تو یه سبد محبت پر می کنم و ازت میهام ( میخوام) که بهوری( بخوری) قربونت عسلممممممممممم
صدف
21 دی 91 13:24
ببخشید اجازه هست من مُمی جونم رو با ممک خودش بخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــورم .
آخ جون چه لذتی داره وقتی مهمون خونۀ این میزبان 19 ماهه با مامان گلش باشی . هدی این پست رو ده بار خوندم الهی قربونش برم با این حرف زدنش

اینقدر دلم میخواد میزبان تو و اراد باشم...حیف از این راه دور....
زنده باشی مهربون

خاله ندا
21 دی 91 15:20
واقعا مهمون خونه ممی کوچولو شدن کیف داره و خوش میگذره مخصوصا اگه خاله اش باشی
زبون شیرین خاله

خاله ندا بازم بیا مهمونمون شو تا میرزاقاسمی بخوریم
سوسن (مامان پرنسس باران)
22 دی 91 3:13
ای من بفدای که تو که دل میبری با اون شیرین زبونیات...

دلم برات ضعف رفت پسمل طلا....


ما دلمون تنگه زود بیاید دیگه...
ساناز
22 دی 91 18:07
الهی قربون اون زبون نقلیت بشم....
اگه مهمون ما بشی هم همین جوری حرف میزنی جیگر؟

میشه مهمون ماشی؟


اره مبین کاربردی حرف میزنه یعنی اگه زرافه ببینه میگه درابه ولی یه ساعت بشینم بگو زرافه عمرااااا بگه
میایم خاله شماهم بیاید
مامان آراز
24 دی 91 12:40
بزار برم اینارو یادداشت کنم تا هروقت مبین اومد خونمون بتونم باهاش هم صحبت بشم ههههههههههههه

چه نمکی شدی تو


من ترجمه میکنم زاهده...جوووونم دیدار دو مرد...قربون اراز برم من
مامی یاسن و یسنا
25 دی 91 8:30
به ما که خیلی خوش میگذره همیشه و خواهد گذشت مثل همیشه ما همه جوره شاهد این شیرین زبونی های مبیبن کوچولو هستیم وثبتش میکنیم .


بازم بیاید...هنوز ایکس باکس رو نبرده...یاسین عجب شانسی داری...زود بیا تا 4 شنبه...هههه
به ما هم همیشه خوش میگذره