اوووبی؟؟
ماشاالله.......یاحق
داریم عروسک بازی میکنیم...
با پوه بهت سلام میکنم: سلام
تو میگی: اوووبی؟
کمی به گوشهایم شک میکنم!
دوباره تکرار میکنم...اینبار با انگشتم که با خودکار نقش صورتک خندانی را گرفته...
انگشت خندانم: سلام مبین
تو: اوووبی؟
انگشت خندانم: من خوبم تو خوبی؟؟
و تو میخندی...مثل همیشه ...فهمیدی که فهماندی ام....که نشان دادی اوووبی را میدانی کجا بکار ببری...و من مثل همیشه عاشق ترت شدم...
فدای این لحظه های تکرار نشدنی خاصِ وجودت بهترینِ مادر.
شکرالله
+اولین بار شب یلدا گفتی...عمه بشرا شنید...یکی دوبار ارام گفتی.... اما این روزها به جا استفاده میکنی!
راستی یک ساعتی میشه لباس تنت نیست...نمیذاری...به معنای واقعی نمیذاری...حریف نمیشم!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی