مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

اوووبی؟؟

1391/10/11 20:14
نویسنده : مامان هدي
320 بازدید
اشتراک گذاری

ماشاالله.......یاحق

تلاشت برای بوسیدن انگشتم

داریم عروسک بازی میکنیم...

با پوه بهت سلام میکنم: سلام

تو میگی: اوووبی؟

کمی به گوشهایم شک میکنم!

دوباره تکرار میکنم...اینبار با انگشتم که با خودکار نقش صورتک خندانی را گرفته...

انگشت خندانم: سلام مبین

تو: اوووبی؟

انگشت خندانم: من خوبم تو خوبی؟؟

و تو میخندی...مثل همیشه ...فهمیدی که فهماندی ام....که نشان دادی اوووبی را میدانی کجا بکار ببری...و من مثل همیشه عاشق ترت شدم...

فدای این لحظه های تکرار نشدنی خاصِ وجودت بهترینِ مادر.

شکرالله

+اولین بار شب یلدا گفتی...عمه بشرا شنید...یکی دوبار ارام گفتی.... اما این روزها به جا استفاده میکنی!

راستی یک ساعتی میشه لباس تنت نیست...نمیذاری...به معنای واقعی نمیذاری...حریف نمیشم!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

نسرین خاله اسما
11 دی 91 20:06
سلام ماشالله چقد نازه اسما کوچلوی ما تو مسابقه مای چاپ (دوره های مختلف زندگی )شرکت کرده اکگه میشه برین بهش رای بدین به هر حال ممنون www.mychap.com
فرزاد
11 دی 91 20:11
با سلام وب خوبی دارید. خوشحال میشم به ما سری بزنید. فروش انواع سازها زیر قیمت بازار. تدریس انواع سازها. در گالری موسیقی شهریار.
مامان هیچ کس
11 دی 91 21:40
سلام مبین جون اوووبی؟ منو که واقعا عاشق خودت کردی . راستی عزیزم مامانی بهت گفت برات دعا کنی ؟ خدا حفظت کنه عسلم.


سلام مامان یه فرشته...میشه از این به بعد این اسم رو بذارید برای حودتون...مامان بهم گفت و من براتون دعا میکنم تا فرشته اتون بیاد پیشتون.
بهار
11 دی 91 21:53
همیشه اووب باشی خوب!!؟
بچه میچایی هااااا...بذار مامانی لباس تنت کنه...ا...بابا...!


ان شاالله...چشم خاله بهار
راستی لباس نپوشید تا باباش اومد!
فائزه_مامان مهدیار
11 دی 91 23:17
سلام منظور مبین گلی از اووووبی چیه؟
فداش بشم من



میدونی منظورش چیه خاله...میگه خوبی؟؟ مهدیار خوبی؟؟
زنده باشی
خاله کوثری...
12 دی 91 0:45
قرررررربونت برم.....وای که چققققدر قشنگ وسریع....میگی اوبی..دورت بگردم...خوب اگه طرف بدم باشه...تو که میپرسی دیگه خوووب (اووب..)میشه عشقم...بدجوور دلتنگت میشم جیگرو...


یادته یه قم تهران خودمونو کشتیم بگه اوبیییییییی
حالا از خواب پا میشه بهم میگه سلام اوبی!!
شادي
12 دی 91 4:29
مبين ماماني هر چي از شيرين زبونيت بگه ، كم گفته
لحن كلامت رو و صداي دلنشينت رو عااااااشقم آقا كوچولو .


عزیزمییییییییییییییییییییی شادی جان...ببوس خانوم کوچولو رو
صدف
12 دی 91 12:16
چی بگم ؟ همۀ قربون صدقه هام تکراریه ، همۀ حرفام تکراریه . فقط بگم وقتی دل منو اینطوری میبری وای به حال دلِ هدی


تمام انرژی مثبت مهربونیت یکجا دریافت میشود!!!
خیلی دوستت دارم صدف مهربون
مامان مهراد
12 دی 91 14:34
سلام؛عجب گل پسری دارید؛راستش بعضی مطالبتون واقعا زیبا و تاثیرگذار بود؛فوق العادن؛مثه اینکه گفته بودی پدر و مادر در موقع تولد فرزند حکم خدا را دارن؛دوست داشتی به وبلاگ مهراد هم سربزن؛مهراد 8ماهست و تازه وبلاگ دار شده؛www.mehrad-h.blogfa.comفقط بعد از نام مهراد خط فاصله بذارید؛بوس واسه مبین زیبا


چه پسر خوش نامی...ممنون عزیزم لطف داری...حتما سر میزنم...
این مطلب رو از وب پروفسور سلطانی برداشتم..اینم لینکش امیدوارم به دردت بخوره....برای من خیلی مفیده
.http://www.koodakbazendegi.blogfa.com
فائزه_مامان مهدیار
12 دی 91 17:28
ای جان دلم
آفرین پسر باهوش منو گذاشته بود سرکار
مهدیارم اوبه عزیزم م م


خداروشکر...مهدیار اوب باشه منم اووووبم...
مامان آراز
12 دی 91 21:03
ای جاااااااااان

اویی یعنی خوبی؟

هههههههه چه بامزه گفته


اره زاهده جون...ایشون دکتر هستن...هی حال ما رو میپرسن ...اوبی؟؟؟
سوسن (مامان پرنسس باران)
13 دی 91 13:43
فدای دکتر مبین خودم بشم که تو فصل سرما حال

همه رو میپرسه...

ممنون خاله من و باران هم اوووووبیم


خداروشکر اوووبید خاله ....

الهه مامان گلسا
14 دی 91 1:07
حقا که "نفس" برازندته
نفسی به خدااااااااااا
دوست دارم مبین جونم یه دنیا


خاله الهه تو از اون اوووبایی از اون ادم اوبای روزگار...دوستت دارم
مامی یاسن و یسنا
18 دی 91 23:45
خوب خدا رو شکر همه خوبن مام خوبیم ...
لحظه های تکرار نشدنی زیادن ولی درک این لحظه ها کم ... چه خوب که جایی هست برای روزگار ناتوانیمان که کتاب این روزها رو ورق بزنیم ودوباره مزه کنیم این لحظه های تکرار نشدنی رو ....


اره خیلی خوبه....ممنون برای دعاهای مهربونت....تو هم دفتر خاطراتت رو پر کن دیگه