همسفر بی نظیر...
بنام او...
حَسبِیَ اللهُ تَوَکَّلتُ عَلَی اللهُ اَللهمَّ اُنُّی اَسئَلُکَ خَیرَ اُموری کُلَّها
وَاَعوذُ بُکَ مُن خِزیِ الدُّنیا وَعَذابِ الاخِرَ ةِ
بهترین همسفرِ دنیــــــــــــــــا...
کوچکترین و بهترین....
من به خوبی و محکم بودن تو از همان روز نخست اعتماد کردم...از همان پنجاه و دو روزگی که اولین سفر زندگی ات را با هم داشتیم...من و تو ...من و یک مرد کوچک...گویی تکیه گاهم بودی..سفری مادر و پسری...
انهم با غول اهنی...یک سفر هوایی با یک فرشته...تو هم مُهرِ آرامش زدی بر دل نگرانی های من تا امروز.
میدانی راز این سفرها چیست...اینکه بابایی بهترین همراه است...و من ؛خامی مادرانه ام را به خدایم سپردم و تو ؛پخته اش کردی پسر...نگرانی هایم را جایی کنار ساک سفر میبستم و حَملَش با خـــــــــــدا بود...تا امروز.
سفرهای زمینی مان...قم و زنجان و قوچان و مشهد و همدان و شمال....سختی همه شان به شیرینی همسفرِ تو بودن می ارزید...
سفرهای هوایی مان..یک مقصد داشت....اهواز_تهران..سفرهایی که گاهاً مادر و پسری بود...
و مشهدی که اقای مهربانی دعوتمان کرد.
پسرم....
این محرم...اولین سفرقطارِ تو...در پیچ و تاب زمین ...روی ریل های موازی...تا رسیدن به ایستگاهِ خاک گرم ... و چه لذتی داشت با عزیزان همسفر بودن...
و الحق که خوش سفری....
خوب شناختمت....خودم را بیشتر...
مهربانا....مهربانترینم...یا رئوف....سفرهایمان در پناه امنِ تو.
با دعای سفر اموختنیِ یادگار از پدرِ بزرگِ بی نظیر و بی تکرار...جدوی عزیز.رحمت الله.
توکل کن...دعای سفر بخوان...اسان بگیر...خوش سفر باش...