مبين مبين ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

دودوده یا مونونو؟

1391/9/2 11:35
نویسنده : مامان هدي
523 بازدید
اشتراک گذاری

یا لطیف...

شیرین تر از جانم...همیشه قبل از بیدار شدن صبحگاهی...شیره ی جان را به بدن میزنی و ...چشمانت را باز میکنی...

چشمان پف الو و موهای بهم ریخته و بوی شیر دهانت و نداشتن تعادل...

اینقدر این اول صبح ها را دوست دارم....

این نگاه متعجب به اطرافت...گویی هر روز انتظار داری جایی تازه بیدار شوی...و اولین کلمه ای که میگویی...ماما

جان ماما؟

....دونجا(اونجا)

کجا مامانی؟

...بَدَل(بغل) و خودت را پرت میکنی در اغوشم...تکان میدهی یعنی بلند شو...دونجا...با انگشت اشپزخانه را نشانه گرفتی.

با هم به اشپزخانه میرویم....ماما دایی(چایی) هر داییی دایی نیست!

باشه مامان بذار روشنش کنم.

....آتی دایی...(اتیش..چایی)

میخندم...گاز را که روشن میکنم....سریع میگویی...داده(داغه)

گویی چیزی یادت امده باشد....ماما دودودو...یا دودوده...

چی مامان؟ دودودو چیه دیگه؟

به یخچال اشاره میکنی و میگویی: بااااااا یعنی بازش کن..

باز میکنیم تو طبق معمول میگویی: بــــــــَـــه

تخم مرغ ها را نشانم میدهی و میگویی دودودو...دودوده...

اهان! باشه عزیز دلم....و دودوده را در لیوان اهنی میگذاریم تا ابپز شود!

درست به شش سال پیش رفتم...شهابم ان موقع تخم مرغ را مونونو میگفت....من فدای این دایی و خواهرزاده...

دیشب لیوانی که من همیشه دودودو ات را توی ان ابپز میکنم بابایی اورد تا اب بخوری...زود گفتی..نه اب نه...دودودو...

و ترجمه ی مادرانه ی من یعنی ...نه این مال اب نیست...مال تخم مرغه..

من فدای تمام وجودت پسر...کاش یه لقمه هم از این تخم مرغ های دودوده شده میخوردی...

زنده باشی عزیزم...خدا به تو سپردمش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

بهار
2 آذر 91 12:00
آخه بچه جان آهنگ دودوده یا مونونو کجا تخم مرغ کجا؟!!!
کاشکیم بخوری...که اگه خوردی نوش جووووونت پسر...


همون واقعا نمیدونم تخم مرغ چه ربطی به دودودو یا مونونو داره...هههه
ولی خدایی سه سیلابیه دیگه...
دعا کن بخوره که بعد از این مریضی ها اب شده...همه میگن خیلی لاغر شده..نیم کیلو کم کرده..هیچیم نمیخوره
ثمین
2 آذر 91 12:28
سلام به همه دوستان دنیای نفیس عزاداریهاتون قبول باشه! تا روز عاشورا قراره دیگه پست جدید نزاریم و این پست رو آپ کنم!! یعنی شما لطف میکنید و عکسای کوچولوهای محرمی تون رو میفرستید تا با نام خودتون اینجا به یادگار بزاریم و یه آلبوم زیبا به نام محرم 91 ثبت کنیم. اگه موافقید یاعلی! هر نفر یک عکس میتونه بفرسته ولی اگه لباس فرق داشت اشکال نداره دوباره عکس بده!! از شام قریبان دیگه این پست آپ نخواهد شد! در روز از یکشنبه 5آذر - 10محرم تادوشنبه ساعت 12 شب! مسابقه بهترین عکس داریم(درقسمت نظرات رای میدین و هر وبلاگ حق دو رای داره) که عکس برنده رو تا آخر ماه محرم در پست ثابت وبلاگ میزاریم(جای عکسی که الان هست) و عکس رو به وبلاگ برنده لینک میکنیم! در ضمن باید در وبلاگ خودتون هم لینک این پست رو بزارید تا عکستون ثبت شه! اینم لینک این صفحه: آلبوم کودکان محرم 91 http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1409.php حتما در مسابقه شرکت کنیدا. منتظرتون هستم.
یه نفر
2 آذر 91 13:12
هههههه ای جان چه چیز سختی به جای تخم مرغ میگی
خود من نمیتونم تکرار کنم

ببین مامانش-چه باسلیقه هست پسرمون-هر چیزی ظرف مخصوصبه خودشو داره
آفرین مبین


ممنون...اره خیلی بادقته...یکمی تمرین کن شما میشه...ههه دودودو...
صدیقه
2 آذر 91 13:26
..................
ماشالله پسر باهوش....


ساناز
2 آذر 91 15:50
قربون حرف زدنت...دودودو گفتن ...

الان خوبی خاله؟


شکررررررررر خدا ساناز مهربونم
سمیرا مامان آنیتا
2 آذر 91 20:56
آنیتا میگه مورررررررررررخ
چای هم میخوره گل پسر؟ این دختر ما حاضر نیست لب بزنه
میگم اگه دوست داره جای جدید بلند شه یه شب تشریف بیارید خانه ما


هههه چشم تعارف زدی...یهو دیدی امدیم....
مامان آراز
2 آذر 91 22:16
منم دودودو مبخوام مبین

چقدر شیرینه این صحبتای نی نی وقتی کسی جز مادرش نمیتونه ترجمه کنه


اوهوم...من فدای همشون....صبحاشون خیلی خوشمزه است
مریناز (مامان نیکا)
3 آذر 91 0:33
زنده باشی !

نیکا به تخم مرغ یه چیز عجیب غریب میگه که قابل تایپ هم نیست


ای جانم به نیک سرشت نازمممممم
نسرین مامان بردیا
3 آذر 91 1:36
خاله فدات... تخم مرغ بخور... گوشت بشه به تنت...




ان شاالله بخوره...جووونم بردیا خوشملمو ببوس...
خاله کوثری
3 آذر 91 16:10
من فدااااااااای دودوده بشم م م م م...



...دودوده....بده
هاله
4 آذر 91 3:37
حرف زدنشون خیلی شیرینه خصوصا اون جاهایی که فقط ماها میتونیم ترجمه کنیم! ما مادراشون....


ای جووونم اره ما مادرا....زنده باشن این فرشته ها
سارا
5 آذر 91 3:21
عزیزم .دو دو دو ...انشالا میخوره و وزنش برمیگرده ...

آوا اصلا تخم مرغ نمیخوره ...نمیدونم چکار کنم ....


تروخدا راهی پیدا کردی بهم بگوووووووو
فاطمه مامان امیرعلی
5 آذر 91 11:07
عزاداریهاتون قبول باشه ان شاالله.
قربون حرف زدنت شیرین پسر.



مرسی..امیرعلی اقا رو ببوس
خاطره مامان بردیا
5 آذر 91 19:56
ای جاننننننننننن... وای هدی یه ماچ آب دار از طرف من بکن این شازده پسرو با این حرف زدن بامزه اش


به روی چشممممممممممممممم خیلی مشتاق دیدارتونم
صدف
6 آذر 91 14:05
خدا حفظشون کنه این دائی و خواهر زاده رو ، اما میگم یکم کلمات سخت سخت انتخاب نکردن؟ الهی قربونت برم شازده کوچولو که انقدر دوست داشتنی هستی .
انشالا همیشه خوب و سلامت باشی


تازگی میگه دون دون دو...!!!
صدف
6 آذر 91 14:09
متاسفم بخاطر متنی که بالا نوشتی . برام جالبه . دوست دارم بدونم چرا؟ . هر مادری پر از احساسه که با هر حرکت فرزندش این احساس فوران میکنه ، پس مامان مهربون چرا همون احساسات فوران کرده خودت رو ثبت نمیکنی؟ به خدا تاثیرش خیلی بیشتره .
متاسفم واقعا متاسفم که ما انسانها در همه شرایط فکر میکنیم مرغِ همسایه غازِ .


مرسی صدف...منم اعتراضی ندارم...فقط دلم میخواد خودش برای پسر نازش بنویسه....ممنون عزیز مهربونم
مامی گل
6 آذر 91 16:02
ای مشموشک دلم میخواد بچلووونمت دور از چشم هدی جون ههههههه


بیا خووووب خاله...باران رو بده من...عزیزم
صوفی مامان رادمهر
8 آذر 91 10:57
تو که چشمای قشنگت رو باز می کنی دنیا به همه لبخند می زنه مطمئنم


وای صوفی دیدی چقدر ماه میشن...میبوسی ماهت رو
مامان آرنیکا
8 آذر 91 16:14
لطف کن ایمیلتو برام بزار یا یه ایمیل برام بفرست
مامان آرنیکا
9 آذر 91 0:01
ایمیلم و چک کردم ایمیلی نزده بودی یه سری لیبل تولد رنگین کمانی پیدا کرده بودم یاد جورابای مبین افتادم می خواستم برات بفرستم


میدونی چقدر ذوق کردم...ارنیکا رو ببوس...ممنون عزیزم
مامان آرنیکا
9 آذر 91 13:53
فرستادم امیدوارم مفید باشه اگه گرفتی یه ok بده


یعنی لطف بزرگی کردی....ممنون دوستم...ببوس گل بهاریت رو
سمانه مامان کیمیا
10 آذر 91 17:01
عزیزمممم فدای این پسر معصوم و دوست داشتی با این شیرین زبونی هاش....و مامان مهربون و پاکش
کیمیا هم دقیقا بیدار میشه همینطوریه متعجب و متحیرو سریع اشاره میکنه به کجا خودش هم نمیدونه ..فقط میدونه اگه نکنه صبح واسش نمیشه
ببوس پسر شیرینت رو


ای جونم کیمیای فهمیده....ببوس روی ماهشو
شادي
12 آذر 91 13:54
اي جان ، دودودو


مونایی
12 آذر 91 16:36
ای جون .

چه حال میده من خیلی از این کلماتی و که میگی شنیدم .


اوهوم.....قربون ژاله گفتن بهرادی...
akram
14 آذر 91 12:09
khanoum bachatoon che zabouni sohbat mikone?moshtagh shodim yad begirim.


به زبون خوش کودک مریخی!