مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

مال خودمی...

1391/3/22 16:32
نویسنده : مامان هدي
1,249 بازدید
اشتراک گذاری

من ادم حسودی نیستم...

شاید یه وقتایی غبطه بخورم....ولی هیچ وقت حسودیم نشده...

اما...

از وقتی مامان شدم...

تو رو فقط برای خودم میخوام...

دلم میخواد اولین هات فقط مال خودم باشه...

نمیخوام دندون جدیدت رو کسی زودتر از من کشف کنه....

نمیخوام شیرین کاریهای جدیدت رو کسی زودتر از من ببینه...

و نمیخوام کسی بیشتر از من دوستت داشته باشه...

میخوام مال خود خودم باشی...

میدونم روزگار یه حرف دیگه میزنه...

میدونم...میشنوم...میبینم...هیچ کس نتونسته بچه اشو تا اخر مال خود کنه...

قانون طبیعته...

ولی آهای طبیعت...من مادرم...دلم قانون سرش نمیشه...

میخوام تا وقتی که میوه ی دلم تو دستام جا میشه لذتش رو ببرم..

میخوام تا وقتی که خودش میخواد...سیرابش کنم....که عطش خودم سیراب ناپذیره...

میخوام...باهاش زندگی کنم...

میخوام تجربه کنم این همه حس قشنگ رو....

میخوام مادری کنم...نه بیشتر نه کمتر...اخه پسر خودمه...

میخوام این روزا رو خوب قورت بدم....این روزا مال خوده خودمه!

یادم میمونه...فقط مادری میکنم...میدونم فرداهاش مال خودشه...ولی مادری من سرجاشه دیگه مگه نه؟!

مبین؛ قلبم...روحم...پسرم

خیلی خوبه...این روزایی که میتونم تو رو سفت بغل کنم....میتونم باهات بازی کنم...میتونم حرفاتو بشنوم...میتونم .................خوشبخت باشم...

خدا....مهربونترینم...باز اومدم پیش تو...این روزا بد جور دلبسته ی این هدیه ات شدم....به خودت میسپارمش....شکر برای همه چیز....میبوسمت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

بهار
22 خرداد 91 19:04
خدا مهربونی کرد ...تو رو سپرد دست خودم...
دستتو گرفتمو...فهمیدم عاشقت شدم
خدایا!!!فرشته ای که به هدی سپردی در پناه خودت حفظش کن...خدایا!یکی یدونه هدی رو براش حفظ کن تا عاشقانه مادری کنه...
خدایا!!خونه و خونواده هدی از بلا به دور و خوشیاشون افزون...در پناه خودت.


بهار خیلیییییییییییییییییی دعاهات مهربون بود عزیزم ممنون آمین برای دعاهات
و زندگیت مثل اسمت..........مثل قلبت بهاری...
ایشالا روز مادر شدنت....
ان شاالله....
خاطره مامان بردیا
22 خرداد 91 20:15
ای جان... قربونت برم مامانی حسود. نگران نباش همه مامانا حسودن. من خودم سر دسته حسودام


هههه ما حسود نیستیم...مگه نه؟!
خاله کوثری...
22 خرداد 91 20:59
منم میخوام مپین فقط مال آله دشندا باشه....
پیشم باشه....فقط خواهرزاده پامسه ی خودم بااااااااااااااااشه.....چشم انتظارتم بدجوووور عشقم....


مال خودتممممممممممممممم اله دشندا...مال خودت
خاله کوثری...
22 خرداد 91 21:02
منم خواهر زادمو میخواااااااااااااااااااااام....
چون فقط خواهر زاده پامسه ی خودمه...
منم دوست دارم پیشم باشه...
چشم انتظارتم مپینو...............


منم خاله ی مهربون خودمو میخوام........میام پیشت ...به زودی/
الهه مامان گلسا
23 خرداد 91 0:29
قربونش برم



خدا نکنه...زنده باشی..
بانو
23 خرداد 91 7:56
حيف كه اين روزا خيلي زود ميگذره....
اي كاش...........


لذت ببریم...
صوفی مامان رادمهر
23 خرداد 91 12:27
ای جاااااااانم قربون این همه حسودی قشنگ... راست می گی فردا شاید دیگه مال ما نباشن... از دست این عروسا! واه واه

پسر بهاری رو ببووووووووووووس


ههههه عروس من گله...میدونم....
ساناز
23 خرداد 91 16:59
الهی خدا بهت ببخشدش مهربون....



ممنون ایشالا
صدف
23 خرداد 91 23:45
آخ گفتی هدی ، منم در برابر آراد حسودم و البته ناگفته نماند که به این حسودی مادرانه افتخار میکنم .


حسودی رو عشقههههههههههه
مونایی
24 خرداد 91 15:53
کاش تا اخر پیش خودمون بودن ...

بازهم خودخواهی مادرانه .


اینا عشقه بخدا........
مریم مامان ستایش
25 خرداد 91 2:01
الهی فدای تو مامان حسود مهربون و فدای گل پسرت که واقعا باید به کسی می خواد داشته باشدش حسودی کرد.پسر نازی که زیر دست همچین مادری بزرگ بشه پاک و مهربونه.الهی این خونواده خوشبختو و مخصوصا این مادر عاشقو از همدیگه دور نکن.آمین


ممنون عزیزم....
شادي
25 خرداد 91 2:22
اخ گفتي...فقط مال خودم !
چقدر حال ميده اين حسادت ها


خیلییییییییییییییی